- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
- بازدید: ۳۱۲۰
- شماره مطلب: ۱۷۸۱
-
چاپ
به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
میرسی ولی تشنه مثل روز عاشورا
مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد
بین خانۀ نرگس آفتاب پیدا شد
تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد
یک نفس کشید و بعد، دم به دم مسیحا شد
آسمان چنان بارید که کویر دریا شد
قبله از سر جایش پیش پای او پا شد
هرکسی ذلیلش شد، نور چشم زهرا شد
سائلش که سیّد شد، نوکرش چه آقا شد
هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد
دست خالی ما هم از نگاه او پر شد
کیستی که میتابی آفتاب دنیایی
نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی
پس بزن نفس که تو برتر از مسیحایی
پس تو آب را بشکاف که امام موسایی
نوح هم مسافر توست چون تو نوح دریایی
چشم حضرت یعقوب دارد از تو بینایی
عالمی که مجنون شد حق بده تو لیلایی
گاه مثل مجنونی گاه مثل لیلایی
مینویسم از این پس نور چشم زهرایی
انبیا همه جمعند در نگاه تصویرت
بازتاب تو هستند مثل صورت و سیرت
مثل حلقهها هستند متصل به زنجیرت
تک تک اقتدا کردند بر نماز و تکبیرت
سر سپردۀ عشقند پیش حکم تقدیرت
مرهم خدا هستند روی قلب دلگیرت
آینه تویی آقا هر چه هست تصویر است
این مقام تو آقا مستحقّ تکبیر است
ای که روی سجاده شب به شب سحر داری
تو به خاطر ماها این همه سفر داری
از کنار ما آقا روز و شب گذر داری
از قبیله از نسلم از خودم خبر داری
قلب مهربان تر از، قلب یک پدر داری
کی شده که از ما یک لحظه چشم بردرای
چشم ما که میبیند چون به ما نظر داری
ما چه غصّهای داریم تا تو دلبر مایی
آسمان مایی و سایۀ سر مایی
کیستی که فرمودند در بهشت طاووسی
بین ساکنان عرش ذکر نور و قدّوسی
مثل نور سبز عشق مثل آبیِ طوسی
گر چه غائبی اما مثل نور محسوسی
تو به نور زهرایی آن قدر که مأنوسی
عرش و فرش میافتد پای تو به پابوسی
نور تو هُو النّور است بین آسمان پیداست
نور تو تجلّیِ نور مادرت زهراست
قبل آفرینش در جستجوی ما بودی
تو امام ما بودی آبروی ما بودی
مثل قبله همواره پیش روی ما بودی
قبله گم نمیشد تا سمت و سوی ما بودی
تا نماز میخواندی روبروی ما بودی
تو همان مناجات و گفتگوی ما بودی
یکسره همیشه در آرزوی ما بودی
ما نه اینکه در دنیا در به روی خود بستیم
قبل و بعد دنیا هم با تو بوده و هستیم
ای که هیبتی مثل روز واپسین داری
ای که همنشینی با مردم زمین داری
ای که دست خوبانت حلقه و نگین داری
یک قبیله از سلمان توی آستین داری
چند تا بگو آقا یار نازنین داری
یک بغل گل نرگس هدیه با خود آوردیم
ای خدا مباد امشب بی نصیب برگردیم
بی تو عهد با شیطان سر گرفت و محکم شد
بی تو کفر بر ایمان سالها مقدّم شد
بی تو در خیابانها تیرگی مجسم شد
بی تو کوچههای شهر کوچۀ جهنّم شد
بی تو دست یک عدّه رنگ سبز پرچم شد
بی تو حال و روز من یکسره محرم شد
زیر بارش باران هق هقم کنید آقا
مینویسم از اول عاشقم کنید آقا
میرسی ولی تشنه مثل روز عاشورا
گریه میکنی آن جا ناله میزنی آقا
السلام یا مظلوم، السلام یا سقا
ناگهان که میافتی یاد زینب کبری
باز راه میافتی، سمت خیمۀ زنها
زیر لب تو میخوانی: وای مادرم زهرا
وای مادرم دیدی خیمهها چه غارت شد
سهم عمهام این جا روضۀ اسارت شد
-
عرفات کربلاییها
ظهر زیبای وقوفه، یه وقوف آفتابی
یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی
عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه
تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه
-
شیرینترین عبادت
آقا سلام! ماه محرم شروع شد
«باز این چه شورش است و چه ماتم» شروع شد
آقا سلام! کاسۀ اشکی به من دهید
ماه گدایی من و چشمم شروع شد
-
چشم تو و مشک خالی عباس
به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم
قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم
و ما که در پی خورشید نیزهات بودیم
شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم
-
دو تا بالِ گریه
منو مشغول خودت کن، بزار درگیر تو باشم
واسه من هم سفره بنداز که نمک گیر تو باشم
تا زیر چشمات بمونم، زیر تدبیر تو باشم
دیونم کن، دیونم کن، که به زنجیر تو باشم
به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
میرسی ولی تشنه مثل روز عاشورا
مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد
بین خانۀ نرگس آفتاب پیدا شد
تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد
یک نفس کشید و بعد، دم به دم مسیحا شد
آسمان چنان بارید که کویر دریا شد
قبله از سر جایش پیش پای او پا شد
هرکسی ذلیلش شد، نور چشم زهرا شد
سائلش که سیّد شد، نوکرش چه آقا شد
هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد
دست خالی ما هم از نگاه او پر شد
کیستی که میتابی آفتاب دنیایی
نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی
پس بزن نفس که تو برتر از مسیحایی
پس تو آب را بشکاف که امام موسایی
نوح هم مسافر توست چون تو نوح دریایی
چشم حضرت یعقوب دارد از تو بینایی
عالمی که مجنون شد حق بده تو لیلایی
گاه مثل مجنونی گاه مثل لیلایی
مینویسم از این پس نور چشم زهرایی
انبیا همه جمعند در نگاه تصویرت
بازتاب تو هستند مثل صورت و سیرت
مثل حلقهها هستند متصل به زنجیرت
تک تک اقتدا کردند بر نماز و تکبیرت
سر سپردۀ عشقند پیش حکم تقدیرت
مرهم خدا هستند روی قلب دلگیرت
آینه تویی آقا هر چه هست تصویر است
این مقام تو آقا مستحقّ تکبیر است
ای که روی سجاده شب به شب سحر داری
تو به خاطر ماها این همه سفر داری
از کنار ما آقا روز و شب گذر داری
از قبیله از نسلم از خودم خبر داری
قلب مهربان تر از، قلب یک پدر داری
کی شده که از ما یک لحظه چشم بردرای
چشم ما که میبیند چون به ما نظر داری
ما چه غصّهای داریم تا تو دلبر مایی
آسمان مایی و سایۀ سر مایی
کیستی که فرمودند در بهشت طاووسی
بین ساکنان عرش ذکر نور و قدّوسی
مثل نور سبز عشق مثل آبیِ طوسی
گر چه غائبی اما مثل نور محسوسی
تو به نور زهرایی آن قدر که مأنوسی
عرش و فرش میافتد پای تو به پابوسی
نور تو هُو النّور است بین آسمان پیداست
نور تو تجلّیِ نور مادرت زهراست
قبل آفرینش در جستجوی ما بودی
تو امام ما بودی آبروی ما بودی
مثل قبله همواره پیش روی ما بودی
قبله گم نمیشد تا سمت و سوی ما بودی
تا نماز میخواندی روبروی ما بودی
تو همان مناجات و گفتگوی ما بودی
یکسره همیشه در آرزوی ما بودی
ما نه اینکه در دنیا در به روی خود بستیم
قبل و بعد دنیا هم با تو بوده و هستیم
ای که هیبتی مثل روز واپسین داری
ای که همنشینی با مردم زمین داری
ای که دست خوبانت حلقه و نگین داری
یک قبیله از سلمان توی آستین داری
چند تا بگو آقا یار نازنین داری
یک بغل گل نرگس هدیه با خود آوردیم
ای خدا مباد امشب بی نصیب برگردیم
بی تو عهد با شیطان سر گرفت و محکم شد
بی تو کفر بر ایمان سالها مقدّم شد
بی تو در خیابانها تیرگی مجسم شد
بی تو کوچههای شهر کوچۀ جهنّم شد
بی تو دست یک عدّه رنگ سبز پرچم شد
بی تو حال و روز من یکسره محرم شد
زیر بارش باران هق هقم کنید آقا
مینویسم از اول عاشقم کنید آقا
میرسی ولی تشنه مثل روز عاشورا
گریه میکنی آن جا ناله میزنی آقا
السلام یا مظلوم، السلام یا سقا
ناگهان که میافتی یاد زینب کبری
باز راه میافتی، سمت خیمۀ زنها
زیر لب تو میخوانی: وای مادرم زهرا
وای مادرم دیدی خیمهها چه غارت شد
سهم عمهام این جا روضۀ اسارت شد