- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
- بازدید: ۵۴۴۲
- شماره مطلب: ۱۷۷۷
-
چاپ
به مناسبت نیمۀ شعبان
درسی که از حسین گرفته شجاعت است
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند
امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند
امشب به خانۀ حسن عسگری برو
چون راه را برای همه واگذاشتند
از بس که آمدند پی دستبوسیاش
از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!
یوسف ببین که آخر صف ایستاده است
او را برای نوبت فردا گذاشتند
لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند
از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند
امشب پدر به خال پسر بوسه میزند
کعبه به روی سنگ حجر بوسه میزند
از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است
از یک طرف شبیه علی با عطوفت است
از یک طرف چو مادر سادات غرق نور
از یک طرف شبیه حسن با صلابت است
با این همه صفات جمال و جلالیاش
درسی که از حسین گرفته شجاعت است
چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و
ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است
مثل علیاکبر ارباب قد رشید
مانند عمه زینب خود با ابهت است
دست توسل همۀ انبیا به اوست
از بس که کار دست کریمش کرامت است
طاووس جنت آمده زیباتر از همه
آقای آسمانی و آقاتر از همه
او میرسد که عدل علی را به پا کند
درد طبیبهای جهان را دوا کند
او میرسد که تربت مادر عیان شود
بعد از مدینه روی به کرببلا کند
دارم به روز آمدنش فکر میکنم
وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند
عیسی مسیح میرسد از قلب آسمان
تا این که در نماز به او اقتدا کند
بر کعبه تکیه میزند و قصد کرده است
با صوت حیدری همهمان را صدا کند
ای کاش روز آمدنش بین آن همه
ما را خودش برای سپاهش سوا کند
چون صاحب صفات جلالی حیدر است
او لایق عماعۀ سبز پیمبر است
آقای من تمامی جان ها به دست توست
رمز عروج عالم بالا به دست توست
ای وارث تمام ذوات مقدسه
باران و رود و چشمه و دریا به دست توست
ما غصۀ بهشت خدا را نمیخوریم
وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست
پروندۀ قبولی ما را رقم بزن
مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست
هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری
روز ظهور پرچم سقا به دست توست
تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست
چون انتقام حضرت زهرا به دست توست
تو میرسی و ارض و سما میشود بلند
در زیر پات عرش خدا میشود بلند
ماندم چگونه نام شما را صدا کنم
ماندم چگونه روی به سوی شما کنم
چندی ست جمکران، دل ما را نبردهای!
تا این که در نماز برایت دعا کنم
کارم بدون تو همه دم معصیت شده
من در گناه هم نشد از تو حیا کنم
شرمندهام که نوکر خوبی نبودهام
آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم
شرمندهام به جای دعای سلامتی
روزی هزار با به قلبت جفا کنم
با حال معصیت به خدا میشود مگر
شبهای جمعه رو به سوی کربلا کنم
برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش
برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش
-
صدای هلهله و تشنگی و کاسۀ آب
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضهاش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
-
آفتاب قدیمی دنیا
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش تو قطره
ای نمی از کرامتت، دریا
-
وجود من از داغ کربلا خشکید
نگاه چشم ترم کل صحنهها را دید
در این میان فقط از دست زجر میترسید
اگرچه سینهام از هرم زهر میسوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
-
آرامگاه لالههای پرپر
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی میشد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شبها روضهخوانی لااقل
به مناسبت نیمۀ شعبان
درسی که از حسین گرفته شجاعت است
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند
امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند
امشب به خانۀ حسن عسگری برو
چون راه را برای همه واگذاشتند
از بس که آمدند پی دستبوسیاش
از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!
یوسف ببین که آخر صف ایستاده است
او را برای نوبت فردا گذاشتند
لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند
از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند
امشب پدر به خال پسر بوسه میزند
کعبه به روی سنگ حجر بوسه میزند
از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است
از یک طرف شبیه علی با عطوفت است
از یک طرف چو مادر سادات غرق نور
از یک طرف شبیه حسن با صلابت است
با این همه صفات جمال و جلالیاش
درسی که از حسین گرفته شجاعت است
چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و
ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است
مثل علیاکبر ارباب قد رشید
مانند عمه زینب خود با ابهت است
دست توسل همۀ انبیا به اوست
از بس که کار دست کریمش کرامت است
طاووس جنت آمده زیباتر از همه
آقای آسمانی و آقاتر از همه
او میرسد که عدل علی را به پا کند
درد طبیبهای جهان را دوا کند
او میرسد که تربت مادر عیان شود
بعد از مدینه روی به کرببلا کند
دارم به روز آمدنش فکر میکنم
وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند
عیسی مسیح میرسد از قلب آسمان
تا این که در نماز به او اقتدا کند
بر کعبه تکیه میزند و قصد کرده است
با صوت حیدری همهمان را صدا کند
ای کاش روز آمدنش بین آن همه
ما را خودش برای سپاهش سوا کند
چون صاحب صفات جلالی حیدر است
او لایق عماعۀ سبز پیمبر است
آقای من تمامی جان ها به دست توست
رمز عروج عالم بالا به دست توست
ای وارث تمام ذوات مقدسه
باران و رود و چشمه و دریا به دست توست
ما غصۀ بهشت خدا را نمیخوریم
وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست
پروندۀ قبولی ما را رقم بزن
مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست
هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری
روز ظهور پرچم سقا به دست توست
تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست
چون انتقام حضرت زهرا به دست توست
تو میرسی و ارض و سما میشود بلند
در زیر پات عرش خدا میشود بلند
ماندم چگونه نام شما را صدا کنم
ماندم چگونه روی به سوی شما کنم
چندی ست جمکران، دل ما را نبردهای!
تا این که در نماز برایت دعا کنم
کارم بدون تو همه دم معصیت شده
من در گناه هم نشد از تو حیا کنم
شرمندهام که نوکر خوبی نبودهام
آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم
شرمندهام به جای دعای سلامتی
روزی هزار با به قلبت جفا کنم
با حال معصیت به خدا میشود مگر
شبهای جمعه رو به سوی کربلا کنم
برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش
برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش