- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۶/۱۶
- بازدید: ۵۶۷۶
- شماره مطلب: ۱۷۷
-
چاپ
کلید بهشت
دوباره آمدهام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده، ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خرابتر شدهام
خدا کند به منِ بی پناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این ((اشفعی لنا)) بدهی
تو آمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرّم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی، رخصت عزا بدهی...
تمام سال برای تو روضه میگیریم
هزار مرتبه هم در عزات میمیریم
-
دو ششگوشه
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
-
ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد
هرکس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد
دل خسته بود و راهی این آستانه شد
دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد
-
زینب شاه خراسان
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت
چنانکه چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
-
چه میکنی؟
اَصلا رقیه نه، به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه میکنی؟
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند، چه میکنی؟
کلید بهشت
دوباره آمدهام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده، ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خرابتر شدهام
خدا کند به منِ بی پناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این ((اشفعی لنا)) بدهی
تو آمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرّم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی، رخصت عزا بدهی...
تمام سال برای تو روضه میگیریم
هزار مرتبه هم در عزات میمیریم
سلام خدا عزتت دهد شاعرعزیز قلب من را جلا دادی یک اشک مفصل ریختم درپایان خواندن ابیات بالا