- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۲۲
- بازدید: ۴۲۳۷
- شماره مطلب: ۱۷۶۲
-
چاپ
بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر
باز از مَهد امامت خبری میآید
خبرِ تازهتر از تازهتری میآید
همه گویند به هم بخت جهان وا شده است
این خبر با سند معتبری میآید
بسته بود این در امّید به دلها امّا
نور امّید ز هر بسته دری میآید
دوستان را پس از این منجی غم برسد
دشمنان را پس از این دردِ سَری میآید
پنج هادی شده تبعید که مهدی نرسد
غافل از آن که عجب تاج سری میآید
همه گفتند نباید پسر آید امّا
گفت ناگه پدری، گل پسری میآید
دشمن و دوست شنیدند که از بیت حسن
منجی دین خدا منتَظَری میآید
هاتفی گفت که طاووس جنان آمده است
با خبر باش که سلطان جهان آمده است
میشناسند دو عالم پسر زهرا را
میشناسد فلک این حیدرِ سر تا پا را
کاخهای ستم از هیبت او لرزانند
باز تکرار کند واقعۀ کسری را
به رَعایای خودش نیک نظر اندازد
دور سازد ز محبّین ستم اعدا را
صاف و شفّاف به یُمنش همه جا نور شود
او شود آینه سر تا سر این دنیا را
طاقتِ رنج و غمِ شیعه ندارد هرگز
بس به جانش بخرد درد و بلای ما را
شیعه بیمار شود در طلب آمدنش
لیک از حق طلبد عافیت آقا را
شیعه در سایۀ او مرد عمل میگردد
با شجاعت بزند از عدویش سرها را
دور تا دور حَرَمخانه ی نرگس امروز
باز کردند ملائک ره این مولا را
خرّم آن روز که راهش به حرم باز شود
پاکسازیِ حرم از حرم آغاز شود
آید آن روز که روز صُلحا خواهد شد
روز دیدار اَباصالحِ ما خواهد شد
میرسد این خبر از مشرق عالم آن روز
ایها الناس عدالت ز شما خواهد شد
کوفه را مرکز تعلیم و هدایت سازد
مُلک قرآن ز کجا تا به کجا خواهد شد
از دَم تیغ رَود هر که ببندد راهش
لشگر خصم طرف با شهدا خواهد شد
بعد از آن روز که شد کار مدینه یکسر
تازه او منتقم کرب و بلا خواهد شد
سر کفر است که در شام و حلب میریزد
سرِ سَرکردۀ کفّار جدا خواهد شد
نه بماند اثر از آل صعود و نه یهود
کعبه از دست بنی شِیبه رها خواهد شد
شاید از مُلک رضا هم گذری خواهد داشت
همه ایران به خدا مُلک رضا خواهد شد
یا لثارات! همه پشت سرش صف بکشید
تا توانید ز کفّار و منافق بکُشید
ای همه آل عبا جامِ جَمَت را عشق است
گل یاسین، صفای قدمت را عشق است
گفت بابات که این طفل صغیر است امام
در امامت به خدا سِنِّ کَمَت را عشق است
هر کجا هست وجود تو همان جا کعبه است
هر کجا میروی آقا حَرَمت را عشق است
مینویسی روی سربندِ خودت یا زهرا
رمز و رازِ رَجَزت را قلمت را عشق است
ای علمدارِ تو عباس – علمدار خدا!
یارت عباس که باشد عَلَمت را عشق است
آری آن خطبۀ پیغمبریاَت در راه است
سخَنَت را نَفَست را و دَمَت را عشق است
هیچ کس از کرَمِ دست توبی دولت نیست
ای تمامیِ سخاوت، کرمت را عشق است
بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر
گریۀ صبح و مسا، درد و غمت را عشق است
گاه گریان حسن گاه حسینی آقا
همۀ عمر تو در راه حسینی آقا
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر
باز از مَهد امامت خبری میآید
خبرِ تازهتر از تازهتری میآید
همه گویند به هم بخت جهان وا شده است
این خبر با سند معتبری میآید
بسته بود این در امّید به دلها امّا
نور امّید ز هر بسته دری میآید
دوستان را پس از این منجی غم برسد
دشمنان را پس از این دردِ سَری میآید
پنج هادی شده تبعید که مهدی نرسد
غافل از آن که عجب تاج سری میآید
همه گفتند نباید پسر آید امّا
گفت ناگه پدری، گل پسری میآید
دشمن و دوست شنیدند که از بیت حسن
منجی دین خدا منتَظَری میآید
هاتفی گفت که طاووس جنان آمده است
با خبر باش که سلطان جهان آمده است
میشناسند دو عالم پسر زهرا را
میشناسد فلک این حیدرِ سر تا پا را
کاخهای ستم از هیبت او لرزانند
باز تکرار کند واقعۀ کسری را
به رَعایای خودش نیک نظر اندازد
دور سازد ز محبّین ستم اعدا را
صاف و شفّاف به یُمنش همه جا نور شود
او شود آینه سر تا سر این دنیا را
طاقتِ رنج و غمِ شیعه ندارد هرگز
بس به جانش بخرد درد و بلای ما را
شیعه بیمار شود در طلب آمدنش
لیک از حق طلبد عافیت آقا را
شیعه در سایۀ او مرد عمل میگردد
با شجاعت بزند از عدویش سرها را
دور تا دور حَرَمخانه ی نرگس امروز
باز کردند ملائک ره این مولا را
خرّم آن روز که راهش به حرم باز شود
پاکسازیِ حرم از حرم آغاز شود
آید آن روز که روز صُلحا خواهد شد
روز دیدار اَباصالحِ ما خواهد شد
میرسد این خبر از مشرق عالم آن روز
ایها الناس عدالت ز شما خواهد شد
کوفه را مرکز تعلیم و هدایت سازد
مُلک قرآن ز کجا تا به کجا خواهد شد
از دَم تیغ رَود هر که ببندد راهش
لشگر خصم طرف با شهدا خواهد شد
بعد از آن روز که شد کار مدینه یکسر
تازه او منتقم کرب و بلا خواهد شد
سر کفر است که در شام و حلب میریزد
سرِ سَرکردۀ کفّار جدا خواهد شد
نه بماند اثر از آل صعود و نه یهود
کعبه از دست بنی شِیبه رها خواهد شد
شاید از مُلک رضا هم گذری خواهد داشت
همه ایران به خدا مُلک رضا خواهد شد
یا لثارات! همه پشت سرش صف بکشید
تا توانید ز کفّار و منافق بکُشید
ای همه آل عبا جامِ جَمَت را عشق است
گل یاسین، صفای قدمت را عشق است
گفت بابات که این طفل صغیر است امام
در امامت به خدا سِنِّ کَمَت را عشق است
هر کجا هست وجود تو همان جا کعبه است
هر کجا میروی آقا حَرَمت را عشق است
مینویسی روی سربندِ خودت یا زهرا
رمز و رازِ رَجَزت را قلمت را عشق است
ای علمدارِ تو عباس – علمدار خدا!
یارت عباس که باشد عَلَمت را عشق است
آری آن خطبۀ پیغمبریاَت در راه است
سخَنَت را نَفَست را و دَمَت را عشق است
هیچ کس از کرَمِ دست توبی دولت نیست
ای تمامیِ سخاوت، کرمت را عشق است
بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر
گریۀ صبح و مسا، درد و غمت را عشق است
گاه گریان حسن گاه حسینی آقا
همۀ عمر تو در راه حسینی آقا
بر لبت ذکر حسین است ... یا حسین