- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۵/۲۴
- بازدید: ۲۷۴۰
- شماره مطلب: ۱۶۹
-
چاپ
بقیع غریب
مىگرددم دو دیده پریشان و جان، غریب
در منظرى که نیست به هفت آسمان، غریب
یا رب، بقیع، قطعهاى از آسمان توست
پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب
آن گوهرى که بود مَلک خادم درش
خفته ست در کنار حَرَم، بى نشان، غریب
این خاک، میزبان پریشان کربلاست
مانده ست در حضور تو، اى آسمان، غریب
اینجا مزار صادق آل محّمد است
تنها، میان گردش چشم جهان، غریب
در خلوت است بارگه باقرالعلوم
همچون مزار مادر زخمى، جوان، غریب
این سوى میله، مرقد اولاد مصطفاست
و آن سو، نگاه غمزدۀ زائران، غریب
این محرمان پردگى عرش ذوالجلال
این سان فتادهاند در این خاکدان، غریب
اشک است اینکه مىچکد از آستین ابر
مِهر است اینکه مانده در این آستان، غریب
مىگردد آسمان، به طوافى همیشگى
بر این مدار غربت و بر این مکان، غریب
یا رب چه حکمتى ست در این قطعۀ شریف
مهمان غریب و بارگهِ میزبان، غریب
یارب، کرامتى! که زنم بوسه بر بقیع
سر را نهم به خاک و بگریم بر آن غریب
-
بانگ تکبیر رهایی
بر سر نیزه بلند است اگر بال شما
ما هم آشفته، روانیم به دنبال شما
گرچه صیاد شکسته است مرا بال امیدبسته پروانه نگاهم به پر و بال شما
-
تجسّم استقامت
زینب، آن سرو گلستان رسول
دختر خیرالنّسا، زهرا، بتول
زینب، آن شیرینکلام بوتراب
در بلاغت، معنی امّالکتاب
-
یا حسین (ع)
ای حضور آسمان در جان خاک
یا حسینبنعلی، روحی فداک
ای نماز عشق را تکبیر سرخ
آیت تطهیر را تفسیر سرخ
-
غیرت مرتضی به بازویش
بر در خیمه ایستاده سوار
به اشارت که گاه پیکار است
مینماید نگاه باز پسین
که دگر نوبت علمدار است
بقیع غریب
مىگرددم دو دیده پریشان و جان، غریب
در منظرى که نیست به هفت آسمان، غریب
یا رب، بقیع، قطعهاى از آسمان توست
پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب
آن گوهرى که بود مَلک خادم درش
خفته ست در کنار حَرَم، بى نشان، غریب
این خاک، میزبان پریشان کربلاست
مانده ست در حضور تو، اى آسمان، غریب
اینجا مزار صادق آل محّمد است
تنها، میان گردش چشم جهان، غریب
در خلوت است بارگه باقرالعلوم
همچون مزار مادر زخمى، جوان، غریب
این سوى میله، مرقد اولاد مصطفاست
و آن سو، نگاه غمزدۀ زائران، غریب
این محرمان پردگى عرش ذوالجلال
این سان فتادهاند در این خاکدان، غریب
اشک است اینکه مىچکد از آستین ابر
مِهر است اینکه مانده در این آستان، غریب
مىگردد آسمان، به طوافى همیشگى
بر این مدار غربت و بر این مکان، غریب
یا رب چه حکمتى ست در این قطعۀ شریف
مهمان غریب و بارگهِ میزبان، غریب
یارب، کرامتى! که زنم بوسه بر بقیع
سر را نهم به خاک و بگریم بر آن غریب