- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۲۶
- بازدید: ۱۶۱۶
- شماره مطلب: ۱۵۲۳
-
چاپ
خاتم انگشترت عباس شد
السلام ای بانوی والا تبار
فاطمه امالبنین، روح وقار
کوکب برج ولایت نام توست
یک جهان حجب وحیا درجام توست
عشق و ایمان واله و شیدای تو
شد وفا مجنون ادب لیلای تو
سرو قامت، قامت افتادگی
در تواضع غایت دلدادگی
تو ارادت را به جان باورشدی
بعد زهرا همسر حیدر شدی
ز ابتدا گفتی به آوای جلی
من کنیز خانهات هستم علی
من ز شور عشق در تاب و تبم
آستان بوس قدوم زینبم
یاعلی باشد برایم افتخار
مجتبی را گر شوم خدمتگزار
گر مرا باشد تمام عالمین
میکنم قربانی راه حسین
فاطمه بودی، شدی امالبنین
آیتی در صدق و ایمان و یقین
شد پدیدار از تو گوهرهای عشق
جان نثار مکتب والای عشق
نخل جانت جاری احساس شد
خاتم انگشترت عباس شد
در طواف کعبۀ روی حسین
باب حاجت شد به خلق عالمین
آری آری ای وفا را اعتبار
داغها دیدی ولیکن استوار
مرغ جانت شد بسی در ابتلا
سوخت بال و پر تو را در کربلا
دربقیع بودی هماره نوحه خوان
گرچه شد گلهای باغ تو خزان
لیک بودی سوگوار نور عین
ذکرجاری برلبت بودی حسین
شعر طاهر راوی احساس توست
عاشقانه عاشق عباس توست
-
به جنت، فاطمه صاحب عزا شد
به بستر خفته بانویی حزینه
در اوج غربت و غم در مدینه
به سینه دارد او یک باغ لاله
شده قوت و غذایش آه و ناله
-
خاتم انگشترت عباس بود
السلام ای بانوی نیکو سرشت
فاطمه امالبنین یاس بهشت
نور حق شد از جمالت منجلی
بعد زهرا یار و غمخوار علی
-
فاطمه نامی و هم امالبنین
ای که نامت زینت عرش برین
ماه بانوی سماوات و زمین
فاطمه نامی و هم امالبنین
قوت قلب امیرالمؤمنین
خاتم انگشترت عباس شد
السلام ای بانوی والا تبار
فاطمه امالبنین، روح وقار
کوکب برج ولایت نام توست
یک جهان حجب وحیا درجام توست
عشق و ایمان واله و شیدای تو
شد وفا مجنون ادب لیلای تو
سرو قامت، قامت افتادگی
در تواضع غایت دلدادگی
تو ارادت را به جان باورشدی
بعد زهرا همسر حیدر شدی
ز ابتدا گفتی به آوای جلی
من کنیز خانهات هستم علی
من ز شور عشق در تاب و تبم
آستان بوس قدوم زینبم
یاعلی باشد برایم افتخار
مجتبی را گر شوم خدمتگزار
گر مرا باشد تمام عالمین
میکنم قربانی راه حسین
فاطمه بودی، شدی امالبنین
آیتی در صدق و ایمان و یقین
شد پدیدار از تو گوهرهای عشق
جان نثار مکتب والای عشق
نخل جانت جاری احساس شد
خاتم انگشترت عباس شد
در طواف کعبۀ روی حسین
باب حاجت شد به خلق عالمین
آری آری ای وفا را اعتبار
داغها دیدی ولیکن استوار
مرغ جانت شد بسی در ابتلا
سوخت بال و پر تو را در کربلا
دربقیع بودی هماره نوحه خوان
گرچه شد گلهای باغ تو خزان
لیک بودی سوگوار نور عین
ذکرجاری برلبت بودی حسین
شعر طاهر راوی احساس توست
عاشقانه عاشق عباس توست