- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۲۴۹۷
- شماره مطلب: ۱۵۱۲
-
چاپ
مادر ِماه
آنقدر از آب خواندی تا دل سنگ آب شد
با نوای روضهات عرش خدا بی تاب شد
مادر ماهی و در دریای اشک افتادهای
نه غلط گفتم، که ماه از اشک تو غرقاب شد
مشک چشمت تیر خورده آنچنان از دست غم
کز لب چشمت هزاران علقمه سیراب شد
روضه میخوانی کناره گاهواره، ای رباب
عفو کن، شرمندهام طفلت اگر بی خواب شد
دستهای آرزویت را شکستند، آه آه
پشت مولا را شکستن از مدینه باب شد
ماهی دریای غیرت صید شد در علقمه
تا که مشک آبرویش طعمۀ قلاب شد
آنقدر خون گریه کردی پای داغ آفتاب
لاله بر قبر شهیدان ریختن آداب شد
-
چشمه عشق
کاش میشد که کمی زود زبان باز کنی
چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم
نذر کردم که علمدار پدر باشی تو
علم و مشک برای تو خریدم پسرم
-
سفرۀ احسان
چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علی است
همۀ عمر جهان، بسته به یک آن علی است
همه از سفرۀ او روزی خود را دارند
آفرینش به خدا سفرۀ احسان علی است
-
پرِ پرواز
بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را
از گلوی بغضهایم باز کردم گریه را
مثل یک مادر که فرزندش ز دستش میرود
اقتدا کردم به او، ابراز کردم گریه را
-
مقتدای عزادارها
به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو
که بال و پر بزنم پای روضۀ سر تو
ببخش با پر زخمی، به زحمت افتاده
لباس نوکریام را بریده مادر تو
مادر ِماه
آنقدر از آب خواندی تا دل سنگ آب شد
با نوای روضهات عرش خدا بی تاب شد
مادر ماهی و در دریای اشک افتادهای
نه غلط گفتم، که ماه از اشک تو غرقاب شد
مشک چشمت تیر خورده آنچنان از دست غم
کز لب چشمت هزاران علقمه سیراب شد
روضه میخوانی کناره گاهواره، ای رباب
عفو کن، شرمندهام طفلت اگر بی خواب شد
دستهای آرزویت را شکستند، آه آه
پشت مولا را شکستن از مدینه باب شد
ماهی دریای غیرت صید شد در علقمه
تا که مشک آبرویش طعمۀ قلاب شد
آنقدر خون گریه کردی پای داغ آفتاب
لاله بر قبر شهیدان ریختن آداب شد