- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۸
- بازدید: ۷۵۱۵
- شماره مطلب: ۱۵۰۳
-
چاپ
از روی تل برای پیمبر سخن بگو
اندوههای قلب تو از سرمه رنگ داشت
از زخم، صبح آینهات شام زنگ داشت
خون بود لخته لخته به چشم تو مینشست
لختی اگر وداع برادر درنگ داشت
از روی تل برای پیمبر سخن بگو
این گیسوان کیست که قاتل به چنگ داشت؟
دیدی که از دلت عطشِ بوسه میچکد
از آن گلو که از شفق و لاله رنگ داشت
خطبه شکن شده است کسی که به نیزهها
آیات وحی بر لبش آغوش تنگ داشت
سر را بزن به چوبۀ محمل که روی نی
پیشانی برادرت، اندوه سنگ داشت
-
صبح صادق
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
میان حوزۀ علمیه اختلاف نبود
که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت
-
فطرت اویس
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
شعر علیل و واژۀ بیاشتهای آن
با اشکهای شوق تشرف شفا گرفت
-
نالۀ آدم
یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت
آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد
این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت
-
مسافر
یک شعله داغت از پر جبریل پا گرفت
آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت
الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد
این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت
از روی تل برای پیمبر سخن بگو
اندوههای قلب تو از سرمه رنگ داشت
از زخم، صبح آینهات شام زنگ داشت
خون بود لخته لخته به چشم تو مینشست
لختی اگر وداع برادر درنگ داشت
از روی تل برای پیمبر سخن بگو
این گیسوان کیست که قاتل به چنگ داشت؟
دیدی که از دلت عطشِ بوسه میچکد
از آن گلو که از شفق و لاله رنگ داشت
خطبه شکن شده است کسی که به نیزهها
آیات وحی بر لبش آغوش تنگ داشت
سر را بزن به چوبۀ محمل که روی نی
پیشانی برادرت، اندوه سنگ داشت