- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۰۷
- بازدید: ۲۱۴۲
- شماره مطلب: ۱۳۶۶
-
چاپ
عاشورا در میدان (۱)
تشنهتر از فرات آبی نیست
و روشنتر از خون،
آفتابی
بوی سکه،
بوی بیعت،
پرندگان را نیز مسموم میکند
و خاکی که خاکسترست،
به گیاهان مجال بارور شدن نمیدهد
میدان کوچکی است
که در آتش شقایقها و آینهها
برافروختهست!
و میدان
به قهرمان به خاک افتادهای میماند
که برخاستن را
چشم بر چشم آخرین خیمه دوختهست
این جوان
این توفان، کیست
که چون برمیخیزد!
آسمان
زمین اوست
و پیشانیاش قرآن گشوده است
و میدان، اینک
نه سنگ است و نه خاک
جویباریست،
جاریست
و خلیفهها
هماره آب را بر مسافران میبندند
عاشورا در میدان (۱)
تشنهتر از فرات آبی نیست
و روشنتر از خون،
آفتابی
بوی سکه،
بوی بیعت،
پرندگان را نیز مسموم میکند
و خاکی که خاکسترست،
به گیاهان مجال بارور شدن نمیدهد
میدان کوچکی است
که در آتش شقایقها و آینهها
برافروختهست!
و میدان
به قهرمان به خاک افتادهای میماند
که برخاستن را
چشم بر چشم آخرین خیمه دوختهست
این جوان
این توفان، کیست
که چون برمیخیزد!
آسمان
زمین اوست
و پیشانیاش قرآن گشوده است
و میدان، اینک
نه سنگ است و نه خاک
جویباریست،
جاریست
و خلیفهها
هماره آب را بر مسافران میبندند
روشنتر از خون، آفتابی ؛ یعنی چی ؟
خون را به آفتاب تشبیه کرده.