کنار دل و دست و دریا، اباالفضل

تو را دیده‌ام بارها؛ یا اباالفضل

تو از آب می‌آمدی، مشک بر دوش

و من، در تو غرق تماشا؛ اباالفضل

تو با غیرت و آب و دست بریده

قیامت به پا می‌کنی؛ یا اباالفضل

تو لب تشنه  پرپرشدی، شبنم اشک 

به پای تو میریزم اما؛ اباالفضل

تو را هر که دارد زغم بی نیاز است

وفا بعد از این  نیست تنها، اباالفضل