- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۹/۰۷
- بازدید: ۴۵۶۴
- شماره مطلب: ۱۳۳
-
چاپ
سر بر سنان
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد...
بغضی میان سینۀ من جا گرفت و بعد...
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانۀ بابا گرفت و بعد ...
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
دارد صدای مادری دلخسته میرسد
آری صدای گریۀ زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیِّ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هرکس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاههای علمدار لشگرت
آتش به خیمههای تو بالا گرفت و بعد
سرمست انتقام ولی بی نصیبتر
پس معجر از سر زنها گرفت و بعد
*
«پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل»
-
مژدگانی بده عباس، که خواهر آمد
اربعین تو رسیده است و ز راه آمده است
خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است
زینب از وادی شام آمده، چشمت روشن
از کجا تا به کجا آمده؟ چشمت روشن
-
نشانۀ ظهور
از داغ حسین به جانم آه افتاده
کارم به در خانۀ ماه افتاده
حتما که نشانۀ ظهور مهدی است
این خیل عظیمی که به راه افتاده
-
هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله
عرفه آمده، از یار خبر نیست چرا؟
چقدر ناله زنم آه، کجایی آقا؟
رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و
پس قرار من و تو کی و کجا؟ ای جانا
-
ذکر قنوت زینب کبری، ابالحسن
یا مظهرالعجائب دنیا ابالحسن
یا ایهالعزیز خدا، یا ابالحسن
وقتی غلام حلقه به گوش حسن شدم
بهتر بود صدات زنم با ابالحسن
سر بر سنان
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد...
بغضی میان سینۀ من جا گرفت و بعد...
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانۀ بابا گرفت و بعد ...
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
دارد صدای مادری دلخسته میرسد
آری صدای گریۀ زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیِّ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هرکس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاههای علمدار لشگرت
آتش به خیمههای تو بالا گرفت و بعد
سرمست انتقام ولی بی نصیبتر
پس معجر از سر زنها گرفت و بعد
*
«پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل»