- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
- بازدید: ۹۷۸۴
- شماره مطلب: ۱۲۳۴
-
چاپ
مرا ز پنجرۀ نعلها نگاه کنید
از آن زمان که سر راه درد وا شدهام
به فیض زخم عظیم تو مبتلا شدهام
میان این همه آشوب نیزه و شمشیر
مرا ببخش اگر مثل لاله وا شدهام
مرا ز پنجرۀ نعلها نگاه کنید
که زیر مرکب این مردم آسیا شدهام
به خاک خیمهگه آرام پهن سازیدم
مرا که زیر سم اسب نخنما شدهام
نماز صبح بخوانید بر جنازه من
که از سپیده دمش دست بر دعا شدهام
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
مرا ز پنجرۀ نعلها نگاه کنید
از آن زمان که سر راه درد وا شدهام
به فیض زخم عظیم تو مبتلا شدهام
میان این همه آشوب نیزه و شمشیر
مرا ببخش اگر مثل لاله وا شدهام
مرا ز پنجرۀ نعلها نگاه کنید
که زیر مرکب این مردم آسیا شدهام
به خاک خیمهگه آرام پهن سازیدم
مرا که زیر سم اسب نخنما شدهام
نماز صبح بخوانید بر جنازه من
که از سپیده دمش دست بر دعا شدهام