- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
- بازدید: ۲۱۷۳
- شماره مطلب: ۱۲۲۶
-
چاپ
سبز اما سرخ
تشنهلب آمدم بهسوی غمت
تا کمی حس کنم جهانت را
حس کنم میروی که برداری
بیرق سرخ باغبانت را
قرنها رفتهاند اما باز
بر لب خیمهها ترانۀ توست
گرچه اینجا غدیر نامش نیست
دست خورشید روی شانۀ توست
بیقراری که آب برداری
طاقت کودکان تمام شده
آسمان خیره در قدمهایت
پهلوان نوبت قیام شده
نیزه در نیزه فتح خواهی کرد
آسمان را، تمام عالم را
بعد تا شام میروی شاید
حس کنی طعم غربت و غم را
ظهر، پایان بیسرانجامی ست
جبرئیل آمده اذان بدهد
قاصدی میرود به سوی حرم
تا به تو نامۀ امان بدهد
لالهها یک به یک جوان شدهاند
مست و خوشحال از قیامی که ...
یکنفس مانده تا خدا برسی
میرسد فصل انتقامی که ...
تشنهلب میروی بهسوی بهشت
دادهای پیش یار جانت را
میروم پابرهنهتر آقا
حس کنم باز جمکرانت را
-
سرمشق جدید
در حسرت آب مرد تنها، تشنه
لبهای ترکخوردۀ دنیا تشنه
تکلیف شب غنچه عوض خواهد شد
سرمشق جدید: آب،بابا،تشنه
-
دنیا کویری میشود، اما نمیمیرد
باران نمیبارد چرا صحرا نمیمیرد؟
دنیا کویری میشود اما نمیمیرد
دیری است با اندوه میپرسم سؤالی را
از دیدن لبهای تو دریا نمیمیرد؟
-
نگاه روشن
خورشید را به سجده میاندازد، برق نگاه روشن دیدارت
دریا به خواب رفته و میبیند، چشمان پرستارۀ بیدارت
امشب چراغها همه خاموشند، پایان قصه را تو روایت کن
باید که دید دایره سهم کیست، باران عشق خورده به پرگارت
-
ترانۀ پاک اذان
اگر چه غربت از این آسمان نخواهد رفت
بدون اذن تو تیر از کمان نخواهد رفت
همین که ظهر شود، گوشها به سوی لبی
بهجز ترانۀ پاک اذان نخواهد رفت
سبز اما سرخ
تشنهلب آمدم بهسوی غمت
تا کمی حس کنم جهانت را
حس کنم میروی که برداری
بیرق سرخ باغبانت را
قرنها رفتهاند اما باز
بر لب خیمهها ترانۀ توست
گرچه اینجا غدیر نامش نیست
دست خورشید روی شانۀ توست
بیقراری که آب برداری
طاقت کودکان تمام شده
آسمان خیره در قدمهایت
پهلوان نوبت قیام شده
نیزه در نیزه فتح خواهی کرد
آسمان را، تمام عالم را
بعد تا شام میروی شاید
حس کنی طعم غربت و غم را
ظهر، پایان بیسرانجامی ست
جبرئیل آمده اذان بدهد
قاصدی میرود به سوی حرم
تا به تو نامۀ امان بدهد
لالهها یک به یک جوان شدهاند
مست و خوشحال از قیامی که ...
یکنفس مانده تا خدا برسی
میرسد فصل انتقامی که ...
تشنهلب میروی بهسوی بهشت
دادهای پیش یار جانت را
میروم پابرهنهتر آقا
حس کنم باز جمکرانت را