- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۲/۱۲
- بازدید: ۲۶۹۰
- شماره مطلب: ۱۰۶۶
-
چاپ
عروس
لب آنچنان بده که چو کس را خبر شود
جان بر سر حسادتش از تن به در شود
جا داشت بایزید شود از دمت یزید
یا خیزران ز شهد لبت نی شکر شود
گفتی امام زاده چو زهرا شود گهی
«آری شود و لیک به خون جگر شود»
یک جفت لب، دو چشم و سر موی سوخته
بابا محال بود چنین مختصر شود
طوفان نوح هستی و میآیی از تنور
جا دارد از تو عالم، زیر و زبر شود
گفتی عروسی میشوی ای دختر گلم
گفتم عروسیام ز همه سادهتر شود
من معنی سه سال پریشانی توام
بگذار این سه ساله شهید سفر شود
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
عروس
لب آنچنان بده که چو کس را خبر شود
جان بر سر حسادتش از تن به در شود
جا داشت بایزید شود از دمت یزید
یا خیزران ز شهد لبت نی شکر شود
گفتی امام زاده چو زهرا شود گهی
«آری شود و لیک به خون جگر شود»
یک جفت لب، دو چشم و سر موی سوخته
بابا محال بود چنین مختصر شود
طوفان نوح هستی و میآیی از تنور
جا دارد از تو عالم، زیر و زبر شود
گفتی عروسی میشوی ای دختر گلم
گفتم عروسیام ز همه سادهتر شود
من معنی سه سال پریشانی توام
بگذار این سه ساله شهید سفر شود