- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۱/۲۵
- بازدید: ۱۲۲۸۰
- شماره مطلب: ۱۰۵۴
-
چاپ
برای تو
سنگ نگین اگر بتراشم برای تو
باید که از جگر بتراشم برای تو
طوف سرت به شیوۀ حُجّاج جایز است
پس واجب است سر بتراشم برای تو
اکنون که در ملائکه کس فُطرست نشد
من حاضرم که پر بتراشم برای تو
باشد که من به سوی تو آزاد رو کنم
از چوب سرو در بتراشم برای تو
از اصفهان ضریح برایت بیاورم
یک گنبد از گُهر بتراشم برای تو
صد فرش دستباف به پایت بگسترم
صد گل به طرح تر بتراشم برای تو
بر مرقد تو لالۀ عباسی آورم
فانوسی از قمر بتراشم برای تو
از والدین خادم درگه بسازمت
قربانی از پسر بتراشم برای تو
چون محتشم که شعر برای حسین گفت
معنی، روی حَجَر بتراشم برای تو
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
برای تو
سنگ نگین اگر بتراشم برای تو
باید که از جگر بتراشم برای تو
طوف سرت به شیوۀ حُجّاج جایز است
پس واجب است سر بتراشم برای تو
اکنون که در ملائکه کس فُطرست نشد
من حاضرم که پر بتراشم برای تو
باشد که من به سوی تو آزاد رو کنم
از چوب سرو در بتراشم برای تو
از اصفهان ضریح برایت بیاورم
یک گنبد از گُهر بتراشم برای تو
صد فرش دستباف به پایت بگسترم
صد گل به طرح تر بتراشم برای تو
بر مرقد تو لالۀ عباسی آورم
فانوسی از قمر بتراشم برای تو
از والدین خادم درگه بسازمت
قربانی از پسر بتراشم برای تو
چون محتشم که شعر برای حسین گفت
معنی، روی حَجَر بتراشم برای تو