- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۱۸
- بازدید: ۱۱۸۸۹
- شماره مطلب: ۱۰۳۰
-
چاپ
دامنی که بوی دود میدهد
این خرابه بوی عود میدهد
بوی گرمی وجود میدهد
دامنی دوباره خیس میشود
دامنی که بوی دود میدهد
رنگ خواب دختری پریده است
او خبر ز یک شهود میدهد
صورتی که ساده و سه ساله است
بوی چهرۀ کبود میدهد
بوسهای به روی گونۀ پدر
با تمامی وجود میدهد
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
دامنی که بوی دود میدهد
این خرابه بوی عود میدهد
بوی گرمی وجود میدهد
دامنی دوباره خیس میشود
دامنی که بوی دود میدهد
رنگ خواب دختری پریده است
او خبر ز یک شهود میدهد
صورتی که ساده و سه ساله است
بوی چهرۀ کبود میدهد
بوسهای به روی گونۀ پدر
با تمامی وجود میدهد