- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
- بازدید: ۶۸۷۳
- شماره مطلب: ۱۰۳
-
چاپ
شام غریبان
خاک غم بر سر گلزار جهان باد امشب
رفته گلزار نبوّت همه بر باد امشب
خرگه چرخ ستم پیشه بسوزد که بسوخت
خرگه معدلت از آتش بیداد امشب
سقف مرفوع نگون باد که گردیده نگون
خانۀ محکم تنزیل ز بنیاد امشب
شد سراپردۀ عصمت ز اجانب ناپاک
در رواق عظمت زلزله افتاد امشب
شده از سیل سیه کعبۀ توحید خراب
وین عجبتر شده بیت الصّنم آباد امشب
از دل پرده نشینان حجازیِ عراق
میرود تا به فلک ناله و فریاد امشب
شورش روز قیامت رود از یاد گهی
کز ابوالفضل کنند اهل حرم یاد امشب
از غم اکبر ناشاد و نهال قد او
خون دل میچکد از شاخۀ شمشاد امشب
نوعروسان چمن را زده آتش به جگر
شعلۀ شمع قد قاسم داماد امشب
مادر اصغر شیرین دهن از داغ کباب
تیشه بر سر زند از غصه چه فرهاد امشب
حجّت حق چه به ناحق بغل جامعه رفت
کفرِ مطلق شده از بند غم آزاد امشب
بانوان اشکفشان لیک چو یاقوت روان
خاطر زادۀ مرجانه بود شاد امشب
دیو انگشتر و انگشت سلیمان را برد
نه عجب خون رود از چشم پریزاد امشب
ای دریغا که به همدستی جمّال لعین
دست بیداد فلک داد ستم؛ داد امشب
چهرۀ مهر سیه باد که بر خاکستر
خفته آن آینۀ حُسن خداداد امشب
برق غیرت زده در خرمن هستی ز تنور
که دو گیتی شده چون رعد پر از داد امشب
-
خاتون داغ دیده
ای یک جهان برادر! وی نور هر دو دیده!
چون حال زار خواهر، چشم فلک ندیده
بیمحمل و عماری، بیآشنا و یاری
سرگَرد هر دیاری، خاتون داغدیده
-
نالۀ نی
نالهی نی است، ای دل! یا که از لب شاه است؟
یا که نخلهی طور و نغمهی «اَنَا الله» است؟
داستان دستان است، از فراز شاخ گل
یا که بانگ قرآن است، کز شه فلک جاه است؟
-
دلیل گمشدگان
تا تو شدی کشته ما، بیسر و سامان شدیم
یکسره سرگشتهی کوه و بیابان شدیم
خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنا
به لجّهی غم اسیر، دچار توفان شدیم
-
وعدۀ ما و تو
جلوهی روی تو بود، طور مناجات ما
کعبهی کوی تو بود، قبلهی حاجات ما
شربت دیدار تو، آب حیات همه
صحبت این ناکسان، مرگ مفاجات ما
شام غریبان
خاک غم بر سر گلزار جهان باد امشب
رفته گلزار نبوّت همه بر باد امشب
خرگه چرخ ستم پیشه بسوزد که بسوخت
خرگه معدلت از آتش بیداد امشب
سقف مرفوع نگون باد که گردیده نگون
خانۀ محکم تنزیل ز بنیاد امشب
شد سراپردۀ عصمت ز اجانب ناپاک
در رواق عظمت زلزله افتاد امشب
شده از سیل سیه کعبۀ توحید خراب
وین عجبتر شده بیت الصّنم آباد امشب
از دل پرده نشینان حجازیِ عراق
میرود تا به فلک ناله و فریاد امشب
شورش روز قیامت رود از یاد گهی
کز ابوالفضل کنند اهل حرم یاد امشب
از غم اکبر ناشاد و نهال قد او
خون دل میچکد از شاخۀ شمشاد امشب
نوعروسان چمن را زده آتش به جگر
شعلۀ شمع قد قاسم داماد امشب
مادر اصغر شیرین دهن از داغ کباب
تیشه بر سر زند از غصه چه فرهاد امشب
حجّت حق چه به ناحق بغل جامعه رفت
کفرِ مطلق شده از بند غم آزاد امشب
بانوان اشکفشان لیک چو یاقوت روان
خاطر زادۀ مرجانه بود شاد امشب
دیو انگشتر و انگشت سلیمان را برد
نه عجب خون رود از چشم پریزاد امشب
ای دریغا که به همدستی جمّال لعین
دست بیداد فلک داد ستم؛ داد امشب
چهرۀ مهر سیه باد که بر خاکستر
خفته آن آینۀ حُسن خداداد امشب
برق غیرت زده در خرمن هستی ز تنور
که دو گیتی شده چون رعد پر از داد امشب