- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۶/۱۸
- بازدید: ۱۶۳۱۵
- شماره مطلب: ۱۰۱
-
چاپ
شعر ناصر خسرو در مورد آل عبا
بتگر بتی تراشد ورا همی پرستد
زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین
تو چون بتی گزیدی کز شر و رنج آن بت
برکنده گشت و کشته یک رویه آل یاسین
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر
از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین
لعنت کنم بر آن بت کز امّت محمد
او بود جاهلان را زوّال بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کو کرد وشیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت
لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین
-
شعر ناصرخسرو در مدح امام علی (ع)
بهار دل دوستدار علی
همیشه پر است از نگار علی
دلم زو نگار است و علم اسپرم
چنین واجب آید بهار علی
بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن
دل ناصبی را به خار علی
-
شعر ناصرخسرو در مدح پیامبر اکرم (ص)
گزینم قران است و دین محمد
همین بود ازیرا گزین محمد
یقینم که من هردوان را بورزم
یقینم شود چون یقین محمد
کلید بهشت و دلیل نعیمم
حصار حصین چیست؟ دین محمد
شعر ناصر خسرو در مورد آل عبا
بتگر بتی تراشد ورا همی پرستد
زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین
تو چون بتی گزیدی کز شر و رنج آن بت
برکنده گشت و کشته یک رویه آل یاسین
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر
از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین
لعنت کنم بر آن بت کز امّت محمد
او بود جاهلان را زوّال بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کو کرد وشیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت
لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین
گرچه مداحی حیدر کار مخلوقات نیست . . . یکه معشوق خداوند صمد مولا علیست کل خیری منزلت چون گویمت ؟ . . . با کلام هست زهرایی فضیلت گویمت دیگران لایق به جانبازی برایت نیستند !!! . . . چونکه خاک پای زهرای شما هم نیستند !!! زیباترین زیبا تو از جنس خلایق نیستی . . . با نگاه دلربایت در شکار کیستی کار و بار عاشقی با روی تو بالا گرفت . . . با نگاهی چشم و ابرویت هزاران جان گرفت فرشی و عرشی ندارد فرق در نزد شما . . . صید عشق اند و همه غرق تماشای شما بهر مجنون گشتن صد باره رفته طاقتم . . . سجده بر محراب ابرویت تمام طاعتم دلبری چون تو کجا یابم علی . . . ای عجب ! تو بر گدایان خودت عاشق تری شکر میگویم ترا چونکه گدایت گشته ام . . . با تمنای تو من مخلوق و آدم گشته ام از مرام لطف تو دیوانه ای حیران شدم . . . از همین دیوانگی بر شاهیت سائل شدم گر غلط خواهم چرا دل را هوایی میکنی . . . شک ندارم عاقبت حاجت روایم میکنی نیک دانم که سگ خوبی برایت نیستم . . . با وجود این در امید نگاهت زیستم یا علی آدم ترین آدم که باشم باز هم . . . در هوایت یک سگ بی خانه گردم باز هم هشت جنت گر بود ارثیه اجدادی ام . . . در پی دیدار تو آواره ی هر وادی ام خاک بودم کاش تا بوسه به پایت میزدم . . . با قدمهای شما بر عرش گامی میزدم با حقارت طعنه ها بر خاکسارانت زنند . . . غم نباشد روز محشر دست بر سر میزنند عاقلان باشند و دنیایی سیاه . . . عاشقان و مستی از دیدار شاه شاه عالم چون علی عالی اعلی بود . . . با نگاه لطف او دلهای ما دریا بود