- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۱۸
- بازدید: ۳۰۰۷
- شماره مطلب: ۱۰۰۰
-
چاپ
نذر حضرت عباس (ع)
تو پیر معنوی باد و خاکی و آبی
تو از عشیرۀ نوری ز ایل مهتابی
که هر کجا بروی خاضعانه میتابی
لجام وحشی امواج رام دست تواند
تو از طوایف پیغمبران گردابی
بدون اذن تو خاک آب هم نخواهد خورد
تو پیر معنوی باد و خاکی و آبی
به علقمه که تو با بال پر زدی گفتم
تو از قبیلۀ تصویرهای بی قابی
نمیدهم به تو تصویر مشک، میترسم
دوباره راه بیفتی ز بس سبک خوابی
حسین روی تو خم شد به سجده و افتاد
از آن زمان همه گفتند مهر محرابی
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
نذر حضرت عباس (ع)
تو پیر معنوی باد و خاکی و آبی
تو از عشیرۀ نوری ز ایل مهتابی
که هر کجا بروی خاضعانه میتابی
لجام وحشی امواج رام دست تواند
تو از طوایف پیغمبران گردابی
بدون اذن تو خاک آب هم نخواهد خورد
تو پیر معنوی باد و خاکی و آبی
به علقمه که تو با بال پر زدی گفتم
تو از قبیلۀ تصویرهای بی قابی
نمیدهم به تو تصویر مشک، میترسم
دوباره راه بیفتی ز بس سبک خوابی
حسین روی تو خم شد به سجده و افتاد
از آن زمان همه گفتند مهر محرابی