- قصیده و غزل
- مثنوی
- رباعی و دوبیتی
- قطعه
- مفرد
- مسمّط و قالبهای ترکیبی
- ترجیعبند و ترکیببند
- مستزاد
- چهارپاره
- بحرطویل
- نیمایی
- سپید
- غزل مثنوی
- غزال و قالبهای دیگر
- امام علی (ع)
- امام حسن مجتبی (ع)
- امام حسین (ع)
- امام سجاد (ع)
- امام محمد باقر (ع)
- امام جعفر صادق (ع)
- امام موسی کاظم (ع)
- امام رضا (ع)
- امام جواد (ع)
- امام علی النقی (ع)
- امام حسن عسکری (ع)
- امام زمان (عج)
- فرزندان و اهل بیت امیرالمومنین (ع)
- فرزندان و اهل بیت امام حسن مجتبی (ع)
- فرزندان و اهل بیت امام حسین (ع)
- سایر هاشمیان و بستگان اهل بیت (ع)
- جناب حرّ بن یزید ریاحی
- جناب هانی بن عروه
- جناب حبیب بن مظاهر
- جناب مسلم بن عوسجه
- جناب جون بن جوی (غلام سیاه)
- جناب زهیر بن قین
- جناب وهب بن حباب
- سایر یاران امام حسین (ع)
- جامع یاران امام حسین (ع)
- جناب عابس بن ابی شبیب
- ولادت امام موسی کاظم (ع)
- اربعین حسینی
- رحلت رسول اکرم (ص)
- شهادت امام حسن مجتبی (ع)
- شهادت امام رضا (ع)
- شهادت حضرت رقیه (س)
- ولادت امام محمد باقر (ع)
- شهادت امام علی النقی (ع)
- ولادت امام جواد (ع)
- ولادت حضرت علی اصغر (ع)
- ولادت امام علی (ع)
- وفات حضرت زینب (س)
- شهادت امام موسی کاظم (ع)
- مبعث رسول اکرم (ص)
- ولادت امام حسین (ع)
- ولادت حضرت عباس (ع)
- ولادت امام سجاد (ع)
- ولادت حضرت علی اکبر (ع)
- ولادت امام زمان (عج)
- ولادت حضرت رقیه (س)
- حرکت کاروان امام (ع) از مدینه
- عید سعید فطر
- سالروز تخریب حرم ائمه بقیع (ع)
- وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
- شهادت حضرت حمزه (ع)
- شهادت امام جعفر صادق (ع)
- ولادت حضرت معصومه (س)
- روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی (ع) (شاهچراغ)
- ولادت امام رضا (ع)
- روز زیارتی خاص امام رضا (ع)
- شهادت امام جواد (ع)
- سالروز ازدواج امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
- شهادت امام محمد باقر (ع)
- روز عرفه
- شهادت جناب مسلم بن عقیل و جناب هانی بن عروه
- عید سعید قربان
- ولادت امام علی النقی (ع)
- عید غدیر خم
- روز مباهله
مخواه دخترکت از تو بی خبر باشد
بدون من به سفر میروی پدر؟ باشد!
میان راه دلت تنگ شد خبر دارم
که آمدی تو به دنبال همسفر؛ باشد
میل پریدن هست امّا بال و پر نه
هر آنچه میخواهی بگو اما بپر نه
حالا که بعد از چند روزی پیش مایی
دیگر به جان عمهام حرف سفر نه
تا آخرین ستاره شب را شمرده است
اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است
دست پدر نبود اگر بالشی نداشت
سر را به سنگهای خرابه سپرده است
... و بازهم گذرش سوی قتلگاه افتاد
کنار نعش پدر اشک او به راه افتاد
سه سالهای که تمام تنش کبود شده
دوباره روی تنش یک رد سیاه افتاد
طایر گلزار وحی! کجاست بال و پرت؟ که با سرت سر زدی به نازنین دخترت
ز تندباد خزان شکفتهتر میشوی میشنوم هم چنان بوی گل از حنجرت
کاروان رفت و من سوخته دل جا ماندم آه کز ناقه بیـفتادم و تنها ماندم
همرهان بی خبر از من بگذشتند و دریغ منِ وحشت زده در ظلمت صحرا ماندم
برای پر زدنت حجم آسمان کم بود
ولی به بال و پر خستهات، توان کم بود
شتاب کردی و وا ماند بند نعلینت
چه قدر شوق شهادت! مگر زمان کم بود؟
بابا گره ز کار دلم وا نمیکنی؟
با دیدنم تو یاد ز زهرا نمیکنی؟
داغ زوال روی تو شد زخم تازهام
این زخم تازه را تو مداوا نمیکنی؟
عمه بیا که کوکب بختم بر آمده
تابیده صبح وصل و شب غم سر آمده
شام سیاه و کلبۀ ویران و بی چراغ
ما را چه میهمان عزیز از در آمده
مرا که دانۀ اشک است، دانه لازم نیست
به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم
به طفل خانه به دوش، آشیانه لازم نیست
صبــا به پیر خــرابات از خــرابۀ شـــام
ببــر زکــودک زار این جگــر گدازْ پیام،
که: ای پــدر ز مــن زار هیــچ آگـــاهی؟
که روز من شب تار است و صبح روشن، شام
آن کو در این مزار شریف آرمیده است
امّ البکا رقیّۀ محنت کشیده است
این قبر کوچک است از آن طفل خردسال
کز دهر سالخورده بسی رنج دیده است
-
ما را دنبال کنید!