دسترسی سریع به موضوعات اشعار
در خانه، عباسم غلام و من کنیزم
تو شاهکار عشقبازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب، اُمُّ الوفا، اُمُّ البنینی
دلگرمی و وصف امیرالمونینی
لب بزن، آتش از دهان افتاد
آسمان را مچاله کرد و گریست، یاد ِمنظومۀ جوان افتاد
اشکهایش شهاب شد غلطید، و در آن سمت کهکشان افتاد
رو به تسبیح آفتاب نشست، دانهدانه غروب را نخ کرد
تو مگر تشنه نیستی پسرم؟ لب بزن، آتش از دهان افتاد
زبان حال حضرت ام البنین (س)
آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده
خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین
آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین
زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت
از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین
به روی آینهاش گرد از سفر دارد
رسیده قافله و چشمهای تر دارد
برای ام بنین کاروان... خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
که نقل حادثه بر قلب او ضرر دارد