دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شرفیاب شدن حربن یزید حضور شاه شهید

روز عاشورا سپاه اهل کین

بسته صف از بهر قتل شاه کین

 

حر نظر بنمود بر افعال خویش

جنت و دوزخ مجسم شد به پیش

ورود سیدالشهداء (ع) به مکه معظمه و حرکت مسلم به جانب کوفه

صاحب بیت حرم شد در حرم

تا بماند در حرم آن محترم

 

راز پنهان با خدای خویش داشت

دل ز جور خشم در تشویش داشت

رسیدن حر در بیابان به امام (ع)

چه کردی ای فلک با آل زهرا

کنی آواره اندر کوه و صحرا

 

یکی را بر جنازه می‌زنی تیر

یکی را سر جدا سازی ز شمشیر

ورود سید الشهدا (ع) به کربلا

شاهراه عاشقان بس خوش رهیست

وعده گاه عشق خوش منزل گهیست

 

چو نرسد عاشق به کوی یار خویش

محو گردد بر رخ دلدار خویش

یک خیمه آتش

نگاه آخرم بارید و تو نه

دو چشم آخرم بارید و تو نه

 

دلم یک خیمه آتش بود، باران

گلوی اصغرم بارید و تو نه

 

زلال

و در چشم تو باران شعبه دارد زلال چشمه ساران شعبه دارد

سه شعبه تیر نامردان اگر بود گلوی تو هزاران شعبه دارد

 

فدای اصغر

نوشتم پر، کبوتر شد دوبیتی

نوشتم لاله، پرپر شد دوبیتی

 

نوشتم آب، لب‌هایش ترک خورد

فدای کام اصغر شد دوبیتی

 

با کاروان نیزه (بند دوازدهم)

گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود

تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود

 

سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ

اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!

گل باغ ولایت

گل باغ ولایت را، که جان‌ها برخی نامش  

عجب دارم که جا دادند و ویرانۀ شامش

به زنجیر ستم بستند بازوی عزیزی را  

که پوشیده ست ‌ایزد جامۀ عصمت بر‌اندامش

یک بغل اندوه

به چشم مات زمین رنگ آسمانی داشت  

به شانه از تب شلاق شب نشانی داشت

بزرگ زادۀ کوچک، بزرگ می فهمید  

بیان به روی لبش صد جهان معانی داشت

زهرای کوچک

تویی آن دختر زیبای کوچک  

به دنبال پدر، با پای کوچک

به دشت کربلا با قلب خونین  

تو هستی لالۀ حمرای کوچک

شب شام و خرابه و...

شبی که شب، عداوت به سحر داشت  

سحر، فردایی از خون جگر داشت

شبی که عشق، در شام غریبان  

غمی از حجم غربت، بیشتر داشت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×