دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد

همین که کردی ادا رسم دست بوسی را

شبیر داد به دستت عصای موسی را

 

به روی اسب نشستی شبیه بابایت

ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را

دانه دانه شده تسبیح تنت

فرش خون پهن شده بر بدنت

غارت نیزه شده پیرهنت

پاره پاره پیکری مانده ز تو

دانه دانه شده تسبیح تنت

شاخ شمشاد حرم

بین میدان قاسم است یا ماه تابان آمده؟

سیزده ساله‌ترین پیر جوانان آمده

 

بس که با هیبت رسیده، من نفهمیدم دگر

یک تنه او آمده یا کل گردان آمده

نغمۀ داوود

به لبت غیر ثنا گفتن معبود نبود

در صدای تو به جز نغمۀ داوود نبود

 

راه افتادی و من پشت سرت می‌گفتم

تازه داماد حرم، رفتن تو زود نبود

شیدایی قاسم

ای عمو من پسر فاتح جنگ جملم

نوۀ شیر خدا، ساقی جام عسلم

داده حق، تحت غمت سلطنت لم یزلم

عاشقِ کشته شدن، برسر عهد ازلم

 

تیر لالایی

بر فراز دست خورشید، آفتاب دیگری است

هر علی از نور حیدر بازتاب دیگری است

 

فرق دارد با علی اکبر به میدان رفتنش

اضطراب اهل خیمه اضطراب دیگری است

کاکل

چنان ربابۀ مضطر توکلی باید

به حلق پارۀ اصغر توسلی باید

 

عزیز فاطمه، آهسته‌تر قدم بردار

دعا به مادر او کن، تحملی باید

سه جرعه تیر

کسی که از دو لبش کوثر آب می‌نوشید

کسی که باده به نامش شراب می‌نوشید

 

کسی که از قدمش سلسبیل سیراب است

کسی که از دم قدسیش، نیل سیراب است

آیات مریم

سنگینی داغ تو ماتم را به هم ریخت

این روضه چندین بار آدم را به هم ریخت

 

قلب ملائک را به درد آورد اشکت

سوز گلویت عرش اعظم را به هم ریخت

 

هوای حسینی

هوای قلب حسینی، دو چشم بارانی است

هوای میکده از نام دوست رحمانی است

 

گرفته شور محبت همه وجودم را

جدایی من و عشق حسین، ویرانی است

دارد تلظی می‌کند در ساحل دریا

کودک در آغوش است روی دست بابایش

بس مست و مدهوش است روی دست بابایش

 

کی دیده که، رزمنده با قنداقه‌اش آید

گویی کفن پوش است روی دست بابایش

 

ز گهواره تا گور

چو آن روز روز سیاهی نبود

که فرصت به قدر نگاهی نبود

 

گلوی تو در کربلا درس گفت

ز گهواره تا گور راهی نبود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×