دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حدیث عشق

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را

به خون نشانده دل دودمان آدم را

 

غم تو موهبت کبریاست در دل من

نمی‌دهم به سرور بهشت این غم را

خود را فدای حضرت ارباب می کنم

خود را فدای حضرت ارباب می‌کنم

این دیده را به عشق تو بی خواب می‌کنم

 

اسم مرا گذار فدایی زینبت

چربی دیده را ز غمش آب می‌کنم

لطف و احسانت گدا را حاتم طایی کند

ای تمام هستیَم بادا فدایت یا حسین

شکر حق دارم به دل مهر و ولایت یا حسین

 

لطف و احسانت گدا را حاتم طایی کند

ای دو عالم بر سر خوان عطایت یا حسین

مزد نوکری

من با لباس مشکیتان خو گرفته‌ام

از طینت پلید خودم رو گرفته‌ام

 

با قایق شکستۀ اشکِ دو دیده‌ام

بر ساحل عزای تو پهلو گرفته‌ام

سوز دل

بسوز ای دل که امروز اربعین است

عزای پور ختم المرسلین است

 

قیام کربلایش تا قیامت

سراسر درس، بهر مسلمین است

این حسین کیست؟

این حسین کیست که از هر مِحنش، عالم سوخت

قلب هر چه رُسُل از آدم و تا خاتم، سوخت

 

این حسین کیست که با یادِ عَطَش گفتن او

یوسف فاطمه در هر شب و روز، از غم سوخت

قلب مرا از جا کند

ارباَ اربا بدنت، قلب مرا از جا کند

زخمِ صد پاره تنت، قلب مرا از جا کند

 

با شتاب آمدم از تل سوی مقتل، ای وای

خنجری در دهنت، قلب مرا از جا کند

ای امتداد زخم به پهلوی مادرت...

ای پاره‌های زخم فراوان پیکرت

ما را ببر به مشرق آیینه گسترت

 

خون از نگاه تشنۀ گل شعله می‌کشد

داغ است بی قراری گل‌های پرپرت

فابک للحسین

در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین

در هر عزای دل شکنی فَابکِ لِلحُسَین

 

در خیمۀ مراثی و اندوه اهل بیت

قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین

پادشاه است فقیری که گدای تو بود

دل بشکستۀ من، کرب و بلای تو بُوَد غرض از خلقت من گریه برای تو بُوَد

به تو و آبرویت، نزد خداوند قسم که همه آبرویم اشک عزای تو بود

سوم امام...

بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت یوسف‌ترین شهید خدا پیرُهن نداشت از بس که نیزه خون تنش را مکیده بود حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت

گریۀ آسمان‌ها

آسمان‌ها در عزایت گریه کردند ای عزیز

جسم تو در قتلگه با تیغ و نی شد ریز ریز

 

در همین کرببلا دیدم عزیز من که رفت

بر سر و رگ‌های خونی شما یک جسم تیز

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×