دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش

یقین تکلیف طفلان، با عطش اینگونه روشن بود

فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش!

 

چه می‌شد که نبود اصغر در این لشگر، اگر هم بود

سفیدیِ گلویش این قدر زیبا نبود ای کاش!

سپاه بی نفر

صبح شد یک طرف سرم افتاد

یک طرف نیز پیکرم افتاد

 

از روی پشت بام افتادم

با علیک السلام افتادم

 

سپاه بی‌نفر (به مناسبت شب اول محرم متبرک به نام حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام)

دیروز دیدی آن همه امضا و مُهر را

حالا سپاه بی‌نَفَرت را نگاه کن

 

فردا ز بام دارالاماره، ز چشم‌هات

خورشید می‌دمد، سحرت را نگاه کن

با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن

با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن

عباس جان، سه سالۀ ما را پیاده کن

 

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

 

 

قافله رفته بود

قافله رفته بود و من بیهوش

روی شن‌زارهای تفتیده

 

ماه با هر ستاره‌ای می‌گفت:

بی‌صدا باش! تازه خوابیده

فصل عزا

هرچند دل از گریۀ شب‌های دعا سوخت

شیرازه‌ام امّا همه در کرب و بلا سوخت

 

هر صفحه‌ای از زندگی‌ام شرح فراقی است

هر لحظه‌ام عمری‌ست که در فصل عزا سوخت

 

جامانده به روی بدنم ردّ اسیری

روزی نفسی بود که در شام بلا سوخت

به مناسبت روز خاتم‌بخشی امیرالمومنین علی علیه السلام به مسکین
پیر نخلستان‌نشین

از عالم بالاست بنیانی که من دارم

یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

 

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم

آدم نمی‌شد خاک انسانی که من دارم

آبروی نخل (به مناسبت شهادت جناب میثم تمار)

ای آبروی نخل، به دست زبان تو

حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو

 

خرمای عشق از شجر آل مصطفی

چیدی و عالمی‌ست گرفتار خوان تو

ظهر روز دهم

شور محشر بود

نوبت یک یار دیگر بود

باز میدان از خودش پرسید:

«نوبت جولان اسب کیست؟»

دشت، ساکت بود

از میان آسمان خیمه‌های دوست

ناگهان رعد گران برخاست

این صدای اوست!

چشمان تر

در بین گودال آمدم، از بس لگد خوردم

هرچه سرت آمد سر بال و پرم آمد

 

همسایه‌ها هم سایۀ من را نمی‌دیدند

آخر برادر چه بلایی بر سرم آمد

انداخته بر جادۀ فردا نظرش را

در کوچه گرفتند اگر دور و برش را چیدند اگر زخم‌ترین بال و پرش را

 

این ارث علی دوست‌ترین‌های قبیله ست جا داشت در این شهر ببیند اثرش را

به مناسبت روز حافظ
خیمۀ ماتم

چه دشوار است پیمودن، به هجران تو، منزل‌ها

به یادت آنچنان گریم، که ماند ناقه در گل‌ها

 

ز خون دل کنم رنگین، به راه عشق، محمل‌ها

ز داغت ای گل عطشان! شرار افتاده در دل‌ها

 

"الا یا ایها الساقی! أدر کأسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها"

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×