ناله کن اى دل به عزاى على

گریه کن اى دیده براى على

کعبه ز کف داده چو مولود خویش

گشته سیه پوش عزاى على

قلّۀ ماه مبارک، لیله القدر نبی است

فاتح قلّه یقیناً، لیله البدر علی است

روح و جان لیله القدر نبی هم، فاطمه است

علت پیروزی بدر علی هم، فاطمه است

از شرار دل من چشم ترم می‌سوزد

دل من بیشتر از زخم سرم می‌سوزد

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد

بابا بمان که هستی زینب فدای تو

گویا نوشته‌اند شهادت برای تو

مانند روز آخر زهرا شدی پدر

قالب تهی مکن که نبینم عزای تو

چه زود از دست ما ماه خدا رفت

مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت

مه احیا مه شب زنده‌داری

مه روزه مه صدق و صفا رفت

غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع!

خرابه‌های تو، باغ‌ بهشت ماست، بقیع!

تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی

غریبی و، همه کس با تو آشناست، بقیع!

مرغ جان ناله کند بابت تخریب بقیع

زده آتش به دلم صحبت تخریب بقیع

وحدت آن روز نشد یار، مسلمانان را

تا اجانب نکند جرئت تخریب بقیع

جان بر کف و اشاره جانانم آرزوست

جانان هر آنچه می‌‌طلبد، آنم آرزوست

درمان درد من نبود غیر درد دوست

دردم دوا کنید که درمانم آرزوست

ای حریمت رشک جنّات النّعیم

ای دل اهل تولاّیت حریم

نسل طاها، زادۀ و المرسلات

نجل بسم الله رحمان الرّحیم

عبد خدا و مرد خدا، سیدالکریم

منّا به نزد آل عبا سیدالکریم

در وصف دوست، حضرت هادی به غمزه گفت:

هستی به حق تو دوست ما سیدالکریم

ای آفتاب فاطمه در شهر ری مقیم

در شهر ری مقیم و به خلق جهان زعیم

صحنت مطاف جان، حرمت جنّه النّعیم

عبد عظیم خالق بخشندۀ عظیم

فرزند طا و‌ ها، گل بستان و حا و میم

ای مسجد الحرام دل ما تو را حریم

شعر من، ‌ای آسمانی حال من

ای سکوت و شور و قیل و قال من

خسته منشین در حریم وصل یار

نشئه‌ای، از جام مشتاقی بیار