دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زینب ثانی

 

بانو! زبان­زد است حیایی که داشتی

تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی

 

در آسمان حیدر و زهرا پریده‌ای

مهد کمال بود هوایی که داشتی

 

مرهم زخم

 

شاهد داغ بی‌امان حسین

همدم جان نیمه جان حسین

 

پیش­مرگی به دختران حرم

مرهم زخم کودکان حسین

هم سنگر زینب

 

ای زینب دوّم محمّد!

زهرای دگر به بیت احمد

 

چون خواهر خویش، هست زهرا

قرآن علی به دست زهرا

شهر محنت

 

در ورود شام با شمر لعین

این چنین گفت «امّ‌کلثوم» حزین:

 

ما اسیران، عترت پیغمبریم

پرده ­پوشان حریم داوریم

شیرزن

 

«امّ‌کلثوم»! علی را دختر!

زهره را انجمن­ آرا اختر

 

میوه‌ی قلب رسول الله است

چه کس از مرتبه‌اش، آگاه است؟

 

ملیکه حوریه‌ها

بانو! میان دشت، هراسان چه می‌کنی؟

دریای صبر، در دلِ طوفان چه می‌کنی؟

 

بانو! شما که از جگرت شعله می‌چکد

دیگر میانِ آتش سوزان چه می‌کنی؟

 

 

ناگفته‌ها

نشود شعر تَری مدح و ثنایت بانو!

کو رسایی که نویسد به رثایت بانو!

 

جای دارد که هزاران چو امینی، عالِم

الغدیری بنویسند برایت بانو!

 

 

به لطف افطار

 

 

دلم دوباره گرفتار «امّ‌کلثوم» است

که فصل رونق بازار «امّ‌کلثوم» است

 

به روز آخر ماه جمادی الثّانی

تمام شیعه عزادار «امّ‌کلثوم» است

شاهد عاشورایی

 

باید از جلوه‌ی او عرش منوّر باشد

هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد

 

بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو!

می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد

راضی نمی‌شوم

کم‌تر کسی است در غم من، انجمن کند

از من سخن بیاورد، از من سخن کند

 

«دل‌های جمع را کند آشفته یاد من

راضی نمی‌شوم که کسی یاد من کند»[1]

 

بحر کمال

 

این شیرزن که اسوه بُوَد مثل مادرش

فرزانه است و زینب کبری است، خواهرش

 

در عصمت و عفاف بخوانش چو فاطمه

در منطق و کلام ببین مثل حیدرش

 

قربانگه عشق

ای که بر سینه‌ی خود، آتش ماتم داری!

به دل از داغ برادر، دو جهان غم داری

 

دخت مولایی و غم نامه‌ی زهراست تو را

نسبت از سلسله‌ی حضرت خاتم داری

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×