دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ورود سیدالشهداء (ع) به مکه معظمه و حرکت مسلم به جانب کوفه

صاحب بیت حرم شد در حرم

تا بماند در حرم آن محترم

 

راز پنهان با خدای خویش داشت

دل ز جور خشم در تشویش داشت

حرکت امام (ع) از مدینه

طبعم امشب میل کوی یار کرد

دیده را از خواب خوش بیدار کرد

 

روح اندر تن به پرواز آمده

طبع من با روح دمساز آمده

حرکت امام (ع) از مکه معظمه

شه بطحا چو شد از مکه بیرون

روان شد سیل اشک از چشم گردون

 

چو صاحب خانه شد بیرون ز خانه

بسی کردی شکایت از زمانه

رسیدن حر در بیابان به امام (ع)

چه کردی ای فلک با آل زهرا

کنی آواره اندر کوه و صحرا

 

یکی را بر جنازه می‌زنی تیر

یکی را سر جدا سازی ز شمشیر

ورود سید الشهدا (ع) به کربلا

شاهراه عاشقان بس خوش رهیست

وعده گاه عشق خوش منزل گهیست

 

چو نرسد عاشق به کوی یار خویش

محو گردد بر رخ دلدار خویش

روز الست

بهر ذرات بشر روز الست

ساقی وحدت بدش جامی به دست

 

ساغری پر بود از عشق خدا

باده خواران را همی می‌زد صدا

ای مهربان مادر من!

از من اگر پرسی از چیست؟ باشد سیه معجر من  

بشنو دهد پاسخ تو، موی سپید سر من

صد شعله دارم به سینه، باشم خجل از مدینه  

ز آنان که بردم یکی نیست، از اکبر و اصغر من

 

هر شب ستاره...

ای یار دلنواز من، ای روح پیکرم  

بر خیز ای برادر با جان برابرم

یک اربعین گذشت ز هجرانت، ای حسین  

یک لحظه بی تو ماندن من نیست باورم

گل باغ ولایت

گل باغ ولایت را، که جان‌ها برخی نامش  

عجب دارم که جا دادند و ویرانۀ شامش

به زنجیر ستم بستند بازوی عزیزی را  

که پوشیده ست ‌ایزد جامۀ عصمت بر‌اندامش

زهرای کوچک

تویی آن دختر زیبای کوچک  

به دنبال پدر، با پای کوچک

به دشت کربلا با قلب خونین  

تو هستی لالۀ حمرای کوچک

شب شام و خرابه و...

شبی که شب، عداوت به سحر داشت  

سحر، فردایی از خون جگر داشت

شبی که عشق، در شام غریبان  

غمی از حجم غربت، بیشتر داشت

 

خرابۀ شام

رسید یار من از راه، راه باز کنید  

ستارگان همه بر ماه من نماز کنید

رواق منظر چشم من آشیانۀ اوست  

به سوی او همه دست دعا دراز کنید

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×