دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رنج غربت

بر آسمان بالا رود داد وانینم

در مرگ فرزندان پیکر آهنینم

 

تا روح دارم در بدن زار و حزینم

بی‌یاورم اکنون بی‌یار و معینم

بانوی آفتاب

پاک دامن چو آب، اُمّ بنین

همدم بوتراب، اُمّ بنین

 

بعد زهرا به همسریّ علی

گشته‌ای انتخاب، اُمّ بنین

مناجات

زیباتر از دعا و عبادت چه لذتی است

بالاتر امان الهی چه عزتی است

 

درمان دردهای تمام جهان دعاست

الحق گدای اهل مناجات، قیمتی است

ای دو چشمت بر حسینت‌ اشکبار

مصطفی ممدوح، مداحش خداست

لیک مداح خدیجه مصطفاست

 

آنکه دامادش علی مرتضاست

دختر او حضرت خیرالنساست

مناجات

کاش در بندگی‌‌ات کم نگذاریم دمی

جزبه خشنودی تو دل نسپاریم دمی

 

کاش یک ذره ز اعمال علی در ما بود

تا به درگاه تو اخلاص بیاریم دمی

مه به نیمه رسید، ماه زهرا دمید

ای به دل مؤتمن، مونس جان من

‌ آمدم با حسین،‌ آمدم با حسن

 

تو مرا میزبان، من تو را میهمان

تو مرا همنشین، من تو را هم زبان

ببار ای دیده

ببار ای دیده از داغ علیِ مرتضا امشب

که خون گرید ز داغ او تمام دیده‌ها امشب

 

به تیغ ابن ملجم شد روان خون سر مولا

که از این داغ می‌نالد همه ارض و سما امشب

 

دل شیدایی

بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم در کویر دل سودا زده تنها ماندیم تا رخم سرخ نبینند رقیبان از شرم سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم  

تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند

لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود

 

فقیه نیستم، اما به تجربه دیدم بدون عشق مناجات شب حرام بود

جمـال بـی نهایت

ای متجلـی از رخت، جلـوۀ حسن داوری

غیـر نبـی بـه انبیـا داده خـدات برتـری

 

هم به زمین امامت و هم به سمات، سروری

خلقت و طینتت همه، فاطمی است و حیدری

پیکر جد غریبت سر نداشت

ای سراپا حسن حیّ ذوالمن

سوّمین ابن الرّضا، دوّم حسن

 

ای هزاران آفتاب مشتری

یا اباالمهدی، امام عسکری

عمر تو کوتاه چو یک برگ گل

ای به فلک کرده ملک پروری

زهره و شمس و قمرت مشتری

 

یازدهم اختر برج هدی

یوسف زهرا حسن العسکری

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×