دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!

یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده‌ام

یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده‌ام

 

یک اربعین، به ضربۀ شلّاق ساربان

بر روی خــارهای مغــیلان دویده‌ام

 

پیش او شکوه می‌کند زینب

بعد یک اربعین رسید از راه   غم به قلبی  صبور می‌آید 

قتلگه را دوباره می‌بیند  آنکه از راه دور می‌آید 

زینب، هماره بشکوه، اسطورۀ مجسم

چل روز شد که چشمم تطهیر گشت با غم  با واژه‌های خونین می‌خواندم محرم  بر سینه می‌زند غم در دسته‌های ماتم  می‌آورد اگرچه دستان خسته‌ام کم   

قسم به آیۀ ناب "لیِذهِبَ عَنکُم"

دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است

هوای شام چرا اینقدر نفس گیر است

 

لباس عید به تن کرده‌اند مردم شام

فضای شهر چراغان و غرق تزویر است

 

نوای هلهلۀ مردمان همانندِ

صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است

حالا که میل روضه به بازار شام خورد

این اشک‌ها حضور تو را داد می‌زند

عطر نگاه تو به خدا داد می‌زند

 

آهی کشیده‌اید که روضه گرفته است؟

تشریف چشم‌های شما داد می‌زند

 

بعید نیست شغالان به شهر پای نهند

دگر چه باغ و درختی؟ بهار اگر برود

چه بهره از دل دیوانه؟ یار اگر برود

 

حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟

به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود

 

برخاست شعله‌های ستم از همان نشست

وقتی که ماه مهر تو در آسمان نشست تصویر تشنگی به رخ کهکشان نشست  آخر به خضر و چشمۀ آب بقا رسید هر عاشقی به معرکه تا پای جان نشست  

به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم

سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم  روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم  فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور  به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم   

قبل ازهمه جا به کربلایت رفتم

من روز ازل دل به تو دلبر دادم

حق خواست که در دام غمت افتادم

 

شادی من از فرط غم توست حسین

چون سوختۀ غم تو هستم شادم

زنی پیوسته می‌خواند نوای یا اخا امشب

قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب نشسته بر جبین دل غم کرب و بلا امشب

ابوفاضل بدون دست و اصغر تشنه لب بی جان فرات از شرم می‌نالد ز دردی بی شفا امشب

غرور فاطمه درچشم کوچه و بازار

زمین کرانۀ عطشان بیقراران است

زمانه ملتهب داغ سوگواران است

 

به هرطرف که بگردد نگاه سرد غروب

نشان شام غریبان سربه داران است

چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده است

کربلا را می‌سرود این بار روی نیزه‌ها  با دو صد ایهام معنی‌دار روی نیزه‌ها

نینوای شعر او از نای هفتاد و دو نی  مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه‌ها

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×