دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کربلای کوچه‌ها

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

شیرین‌ترین قوتم همین زهر جفا بود

 

با کس نگفتم لحظه‌ای، اسرار خود را

اسرار من در کربلای کوچه‌ها بود

وضوى اشک

ما هم پیاله‌ایم به شرط سبوى اشک

هم ناله‌ایم لحظۀ هر گفتگوى اشک

 

نامى براى صورت عاشق نهاده‌اند

دولت سراى گریه میان دو کوى اشک

بگذار تا کنارت، این نیمه جان دهد جان

دیروز گفته بودند، تنش کفن ندارد

بابا رسیده با سر، ولی بدن ندارد

 

این کودک سه ساله، با اشک و آه و ناله

جز گوشۀ خرابه، بیت الحزن ندارد

 

ظرف ترک خورده

شام غم‌هاى من غمزده را آخر نیست

لاله‌اى همچو تن خونى من پرپر نیست

 

گوشۀ پلک گشا صورت من خوب ببین

شک نکن دختر تو پیر شده، مادر نیست

سورۀ کوثر امام حسین

سورۀ کوثر امام حسین

جلوۀ مادر امام حسین

نمک لشگر امام حسین

نازنین دختر امام حسین

کعبۀ دل

من دسته گل پرپر گلزار حسینم

من شمع فروزان شب تار حسینم

من کنج قفس مرغ گرفتار حسینم

من عاشق دل باخته و یار حسینم

غمخانۀ احمد

همرهان بار گشایید که مقصد اینجاست

به خدا قتلگه آل محمد اینجاست

 

کربلایی که شنیدید ز جدم، همه دم

خود گواه است، که غمخانۀ احمد اینجاست

 

چلچراغ

خواهر، برادر جای خود، زینب دلی دارد

چشم از تماشای امامش برنمی‌دارد

 

تا دید دارد لشگرش کم می‌شود، کم کم

طفلان خود را زد صدا با گریۀ نم نم

 

شمع شب تار ما

ای گشته پیر مکتب ایثار ما، حبیب

در یک جهان غم آمده، غمخوار ما، حبیب

 

زینب دعات کرده، رسانده تو را سلام

زیرا شدی به غربت ما یار ما حبیب

دل عاشق، سپر‍‍ فاصله خواهد چه کند؟

عقل، وامانده شد و پرسش احوالم کرد

به خدا عشق عمو بود، سبکبالم کرد

غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد

آنکه با جام می‌اش مست، همه عالم کرد

 

مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد

دل در این راه فقط یاری دلبر خواهد

غرق آه

ز درد غربت تو شهر، غرق آهم شد

نگاه گرم تو از دور در نگاهم شد

 

همین که نام تو بردم، شکست دندانم

سلام دادم و تنها همین گناهم شد

 

شهادت حضرت علی اصغر (ع) روی دست پدر بزرگوار

 

باز می‌خواهم به مستی سر کنم

روی طبع خویش را زیور کنم

 

طفل طبعم چون گران جانی کند

دیده بهرش مهد جنبانی کند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×