دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نفس تنگ

ز اشکم خون به قلب سنگ کردم نفس را در گلویم تنگ کردم

گرفتم دست خود زیر گلویت ز خونت صورتم را رنگ کردم

تیر کین

به حلقت تیر کین بنشست اصغر! تو را دادم چه زود از دست، اصغر!

خودم دیدم که این تیر سه شعبه نفس را بر گلویت بست، اصغر!

هفتمین نور

ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت داده پیغمبر سلام

منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام

 

مه نورانی

مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست مه نماز، مه روزه،  ماه ذکر و دعاست

مه عبادت پروردگار حیّ ودود مه محمد و ماه علی، مه زهراست

امام باقر یعنی بهشت

هلال ماه رجب! نـاز کن بـه ماه تمام ز یازده مـه دیگر تو را سلام سلام

سلام بر تو که در دامن تـو می‌تـابد فروغ حسن خدا از جمال چار امام

ولادت دو محـمد، ولادت دو عـلی کدام ماه، چنینش سعادت است و مقام؟

پنجمین معلم عالم

ای انس و جان محصّل دانش‌سرای تو وی نه سپهر گوشۀ دارالولای تو

پنجم وصی ختم رسل، باقرالعلوم کلّ علوم در نفس جان‌فزای تو

قمر مبارک

ای بحر شرف، گهر مبارک ای شمس ضحی، قمر مبارک

ای بانوی شهر، شهربانو دیدار رخ پسر مبارک

نورعلی‌نـور

محیط نـور را نـور آفریدند سپاه شور را شور آفریدنـد

به خورشید ولایت، ماه دادند بگو نورعلی‌نـور آفریدنـد

کوکب اقبـال محمّد

ای اهل دعا! روح دعا باد مبارک در دیـده تجلای خدا باد مبارک

این عید مبارک، به شما باد مبارک لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک

 

شعله‌ای در دل

ای تمـام آفـرینش تشنـۀ اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت

ای مسیحای دعا در هـر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت

شب‌های غربت

شب‌های غربت تو گذشت و سحر نداشت حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت

در حیـرتم کـه سلسلۀ آهنین مگـر جایی ز زخم گردن تو خوب‌تر نداشت

 

اشک بی صدا

ای شام، کربلای تو یا زین العابدین دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین

یک عمر در فراق جوانان هاشمی شد خون دل غذای تو یا زین العابدین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×