دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تنهایى و عطش امام حسین (ع)

 

شه ز تن‏ها مانْد تنها، نى ز جان

آیۀ «لاتَحسَبَنَّ» خوش بخوان

 

شه برون شد از حجاب پیچ‌پیچ

چون الف شد، او چه دارد؟ هیچ‌هیچ

بر دلم آتش مزن

 

این شنیدم که شه لب‌تشنگان

در وداع خواهران و دختران

 

با دل پرورده آه آتشین

با سکینه گفت کاى حورا جبین!

تنهایى خامس آل عبا و شهادت بنى‏ هاشم و انصار

گفت: اى صبا! ببر خبر روزگار من

از کربلا به مردم شهر و دیار من

 

در حضرت رسول بگو شرح حال ما

در خدمت بتول بده عرض کار من

 

اشک حسرت

 

گریه، اى دختر رباب! مکن

نرگست، شیشۀ گلاب مکن

 

روى غم‌‏هاى جان، غمى مفزاى

ز اشک حسرت، دلم کباب مکن

وداع و کهنه‌پیراهن

 

بهر وداع آخرین، آمد چو شاه گل‌بدن

اوّل ز خاتون حرم، درخواست کهنه‌پیرهن

 

چون نام پیراهن شنید، زینب گریبان بر درید

گفتى که شه زد آتشى، بر جان خواهر زین سخن

مرگ برادر

 

چو شاخى را همى بُرّى به دو نیم

دل شاخ دگر مى‌‏لرزد از بیم

 

عجب نبْوَد گر از مرگ برادر

برادر را شود سینه پُر‌آذر

حضرت ابوالفضل

«پُر بُوَد اجسام هر لشکر ز شاه

زآن زنندى تیغ بر اعداى جاه»

 

«شه یکى جان است و لشکر پُر از او

شاه چون آب است و آن اجسـام، جو»

 

ابر نوبهاری

چه لیلا؟ خود یکى مجنون اکبر

چه اکبر؟ خود یکى جان، پاى تا سر

 

کجا مادر چو او فرزند زاید؟

که در صد قرن، چون آن مه نیاید

 

باغ و نهال

پدر باغ و پسر در وى نهالى است

ندانى بى ‏نهال، او را چه حالى است

 

نهالى داشت شه، پُر‌بار و خوش‌بر

به رخ، چون ماه بود و قد، صنوبر

 

آخرین قربانی

 

بس که خون‌بار است، چشم خامه‌ام

بوی خون آید همی از نامه‌ام

 

ترسمش خون، باز بندد، راه را

سوی شه نابرده عبد‌الله را

بلاگردان شاه

 

خرد‌سالی در حریم شاه بود

نام او شه‌زاده عبدالله بود

 

عاقبت خود را ز زینب وارهانْد

خویشتن را در حضور شه رسانْد

داغ لاله

آن که او را نام، عبدالله بود

با عمو در کربلا هم‌راه بود

 

از گل رخسار، داغ لاله بود

لاله‌اش را از عطش، تب‌خاله بود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×