دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بند اول: اِلَّـــا الَّـــذینِ مُغتَـــنَم...

اکسیر نام تو کـه به دشت عـدم وزید

هستی ظهور کرد و در آیینه دم وزید

 

هر غنچه‌ای که می‌شکفد «قل هو الله» است

هو هو، که لمعه لمعه «صمد» در صنم وزید

صداى پاى محرم

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

 

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

مسلم فدایی تو شده، این طرف میا

در نامه‌های مردم کوفه وفا مجوی

در سینۀ خرابۀ اینها صفا مجوی

 

آقای بی کسان بنگر بی کسی من

در کوچه‌های کوفه یکی آشنا مجوی

کبریت احمر

در محرم هر که صاحب منبر است

در قیامت عرش را تاج سر است

 

غافل از کبریت احمر گر شود

شعلۀ سر دونهال بی بر است

بهار محرم

محرم آمده شکر خدا کنیم همه

به گریه محشر کبرى به پا کنیم همه

 

به شکر اینکه رسیدیم به عزاى حسین

ز سینه عقدۀ یک ساله وا کنیم همه

محتشم تو

در بند غم تو هستم ان شاالله

من محتشم تو هستم ان شاالله

 

شاعر شده‌ام که از شما بنویسم

صاحب قلم تو هستم ان شالله

روضه

 

در حسینیۀ جبین روضه است

خط به خط گریه، چین به چین روضه است

 

آسمان گریه کرده بالاخره

هرشبی را که در زمین روضه است

 

یک جمله از گودال

ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد

با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد

 

دلشوره ‌هایش یک به یک معنا گرفت و

از آنچه می‌ترسید پیغمبر شروع شد

 

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند هفتم)

خون‌ از زبان خامه حزین! این قدر مریز دستی به دل گذار، درین شور رستخیز

خامش نشین دلا! که به جایی نمی‌رسد  با روزگار خصمی و با آسمان ستیز

 

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند ششم)

نخل تری به تیشه عدوان فکنده‌ای از پا ستون کعبه ایمان فکنده‌ای

از تشنگی سفینه آل رسول را در خاک و خون به لجه طوفان فکنده‌ای

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند چهارم)

خونین لوای معرکه کارزار کو؟  میدان پر از غبار بود، شهسوار کو؟

واحسرتا! که از نفس سرد روزگار افسرده شد ریاض امامت، بهار کو؟

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند پنجم)

ای دل! چه شد که از جگر افغان نمی‌کشی؟ آهی به یاد شاه شهیدان نمی‌کشی؟

سرها جدا فتاده، تن سروران جدا

در کربلا سری به بیابان نمی‌کشی؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×