دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
چشم‌هایی شعله‌ور

دلش بی تاب از آهی پر شرر سوخت

شبیه چشم‌هایی شعله‌ور سوخت

 

به پای حنجری آتش گرفته

تنورخولی آن شب تا سحر سوخت

کوتاه سروده
قیامت می‌شود از اشک زهرا

خروش ناله در عرش است بر پا

قیامت می شود از اشک زهرا

 

سری را خولی آورده به کوفه

تنی مانده رها بر خاک صحرا

 

کوتاه سروده
کوچه به کوچه

غم و درد و بلا کوچه به کوچه

تب و اشک و عزا کوچه به کوچه

 

میان کوفه گرداندند سر را

به روی نیزه‌ها کوچه به کوچه

کوتاه سروده
چه اشکی دارد امشب زینب تو

فدای ذکر یارب یا رب تو

چه اشکی دارد امشب زینب تو

 

به لب آورده جان کاروان را

به هر چوبی که می‌زد بر لب تو

 

کوتاه سروده
جواب اشک‌های زینب تو...

تو که آرامبخش این قلوبی

خبر از حال من داری به خوبی

 

جواب اشک‌های زینب تو

شده در شام رقص و پایکوبی

کوتاه سروده
ما آمده‌ایم تا ببخشی ما را

با شیون و شین یا قدیم الاحسان

با این همه دِیْن یا قدیم الاحسان

 

ما آمده‌ایم تا ببخشی ما را

امشب به حسین یا قدیم الاحسان

 

کوتاه سروده
نزن حرف جدایی

رها از ما و من بودیم یک عمر

غریب یک وطن بودیم یک عمر

 

نزن حرف جدایی با من آخر

که یک جان و دو تن بودیم یک عمر

کوتاه سروده
تمام گرگ‌ها در قتلگاه و...

دل من داغدار رفتن تو

به روی خاک این صحرا تن تو

 

تمام گرگ‌ها در قتلگاه و

چه دعوایی سر پیراهن تو ...

کوتاه سروده
نگاه آخر

نه تنها زخم‌ها بی التیام است

حدیث غربت او ناتمام است

 

میان قتلگاه افتاده اما

نگاه آخرش سوی خیام است

کوتاه سروده
امان از بی‌حیایی‌های دشمن

تو که رفتی کشید آتش زبانه

حرامی حمله‌ور شد وحشیانه

 

امان از بی حیایی‌های دشمن

امان از طعنه‌های تازیانه

کوتاه سروده
تمام دشت پر بود از سیاهی

تمام خیمه‌ها می‌سوخت یا رب

امان از بی پناهی در دل شب

 

تمام دشت پر بود از سیاهی

چه آمد تا سحر بر روز  زینب

کوتاه سروده
رسیده وقت آغاز جدایی

ندارد شام غم هایم سپیده

من و یک کاروان قد خمیده

 

رسیده وقت آغاز جدایی

خداحافظ تن در خون تپیده

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×