دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مادر باب‌الحوائج

بیا عباس من قلبم گرفته

فضای سینه‌ام را غم گرفته

 

منم آن مادر باب‌الحوائج

دلم عمری به تو ماتم گرفته

کنار تربت زهرا

ز دست غم نشد شب‌ها بخوابم

به قبرم می‌روم تنها بخوابم

 

عزیزان در بقیع دفنم نمایید

کنار تربت زهرا بخوابم

سلام بر شش گوشه

چهار اصلان من گر نور عین است

همه قربان یک موی حسین است

 

سلام من بر آن شش گوشه قبری

که تاج افتخار قبلتین است

خورشید با ماه

اگر عباس من آیی تو با آه

یقین همراه تو می‌آید آن شاه

 

دم جان دادنم بینم چه زیباست

نشسته در برم خورشید با ماه

آشیانم رفته بر باد

خدایا خانمانم رفته بر باد

که تنها آشیانم رفته بر باد

 

مرا موی سپید زینبم گفت

تمام دودمانم رفته به باد

شهیدپرور

تا مهر فلک صدرنشین خواهد بود

تا ماه و ستاره و زمین خواهد بود

 

در جمع شهیدپروران اوج سخن

از فاطمۀ ام بنین خواهد بود

لالۀ عباسی

ای حُسن تو افکنده در آفاق طنین

ای ماه که در محاق افتاده چنین

 

ای لالۀ عباسی پرپر گشته

با داغ غم تو چون کند ام بنین

ناب‌ترین توشه

ای خرمن احساس پر از خوشۀ تو

ای صبر و وفا ناب‌ترین توشۀ تو

 

گفتی که مخوانید مرا ام بنین

قربان غم چار جگرگوشۀ تو

دل سنگ آب شد

کردند غروب چار قرص ماهت

از دیده ستاره می‌چکد در راهت

 

اول به مدینه ناله‌ات آتش زد

آخر دل سنگ آب شد ز آهت

چهار باغ

در حیرتم از چهار باغی که توراست

از پرتو چار چلچراغی که توراست

 

ای مادر نور، لاله‌ای غیر از تو

بر سینه نداشت چار داغی که توراست

روح بهار

تو فاطمه‌ای، فاطمه‌واری به خدا

تو عاطفه‌ای، آینه‌داری به خدا

 

با آنکه چهار فصل تو پاییزی است

سر سبزتر از روح بهاری به خدا

کعبۀ عشق

با امّ بنین آینۀ جان گل کرد

باغ ادب و بهار عرفان گل کرد

 

او کعبۀ عشق بود و در دامانش

یک باره چهار رکنِ ایمان گل کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×