دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مسلخ خون

در موج بلا، مرکب تسلیم براند

در مسلخ خون، دعای قربانی خواند

 

تا گُل گُلِ خون او به گودال چکید

در رگ رگِ خاک، عشق حق ریشه دواند

پیشانی عزّت

گر «العطش»ات به گوش افلاک رسید

«هیهات» تو هم به سمع ادراک رسید

 

پیشانی عزّت چو رساندی بر خاک

پشت ستم یزید بر خاک رسید

جوهر خون

از جلوۀ تو، باطل و حق معنا شد

وز تیغ تو، مرز کفر و دین پیدا شد

 

از جوهرۀ خون تو، در متن غروب

پیروزی عشق، تا ابد امضا شد

آبروداری از عشق

امروز ز عشق آبروداری شد

وز حضرت دوست، پرده‌برداری شد

 

فوّاره صفت، ز حنجر خشک حسین

خون در رگ عشق، تا ابد جاری شد

 

پایتخت عشق

جوشیده ز خون حنجرت، حرمت عشق

بالیده ز خاک مقتلت، حشمت عشق

 

بر کشور خویش پایتختی می‌جُست

گردید زمین کربلا، قسمت عشق

 

ولی‌نعمت دل

ای داغ تو ازل، ولی‌نعمت دل

وی گوهر اشک ماتمت، قیمت دل

 

صد شکر که از میان غم‌های جهان

تنها غم عشق تو شده قسمت دل

 

 

تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس (ع)
مشک!

به دندانت کشم از خوش خیالی

ببین مشک من این آشفته حالی

 

اگر چه دست‌هایم از تن افتاد

نمی‌خواهم بیایم دست خالی

نذر دست‌های دشت کربلا حضرت اباالفضل العباس (ع)
سنگ صبور

هلا سنگ صبورم مشک، ای مشک

مریز اشک غرورم مشک، ای مشک

 

که از لب‌های خشک آل یاسین

همه شرم حضورم مشک، ای مشک

تقدیم به ماه بنی‌هاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع)
ابوالفضل

تو و مشک و دو چشم تر اباالفضل

و نخلستانی از خنجر اباالفضل

 

فرات از شرم، چکه‌چکه شد آب

پس از دستان آب آور، اباالفضل

 

تقدیم به قمر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع)
بیتاب

عموی لاله‌ها بی‌تاب برگرد

فدای قامتت سیراب برگرد

 

جلوتر شب‌پرستان در کمینند

نمی‌خواهیم بی‌تو آب، برگرد

 

فتح‌المبین کربلا

تو همرنگ زمین کربلایی

همه داغ جبین کربلایی

 

غروب قتلگاهت را بگریم

که تو «فتح‌المبین» کربلایی

خورشید پرپر

شبی غمگین برادر، گریه کردم

میان دشت خنجر گریه کردم

 

همان شب آسمان بر من فرو ریخت

چو بر خورشید پرپر گریه کردم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×