دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مولای غریب

         

ای کرببلا! چه بوی سیبی داری!

وی دشت! چه صحرای عجیبی داری؟

 

عالم همه با تو آشنایند ولی

با این همه، مولای غریبی داری

ذبح عظیم

         

ای ذبح عظیم! یااباعبدالله!

مولای کریم! یااباعبدالله!

 

الحق که عجیب‌تر بود، قصّۀ تو

از کهف و رقیم، یااباعبدالله!

 

مصباح هدی

           

ای زندۀ عشق! ای قتیل عبرات!

آزادۀ کربلا! اسیر کربات!

 

ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی

ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات

 

دعای خسته‌دلان

          

دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید

شمیم توست که با آب و تاب می‌آید

 

به صبح دولت من آسمان خورد غبطه

که نیمه شب به برم آفتاب می‌آید

 

شهیدانِ خدایی

رجز بسیار شد، مقصود گم شد

در این لا و بَلیٰ معبود گم شد

 

«کجایید، ای شهیدانِ خدایی!

بلاجویانِ دشتِ کربلایی!»

 

کجایی؟

به دور از شور و حالِ نینوایی

روایت می‌کند هرکس به نایی

 

تو امّا غایبی در های و هوشان

حسین نازنین من کجایی؟

بهاران است

از آب تیر شد سیراب؛ اصغر

به لالایی خون در خواب؛ اصغر

 

به دست خود به خاکش می‌سپارم

بهاران است، باید گل بکارم!

 

چگونه؟

یک تیر سه شعبه آمد و رسوا شد

ذکر لب اهل خیمه واویلا شد

 

با حسرت و آه، زیر لب گفت حسین

این تیر چگونه در گلویت جا شد؟

جوجه کبوتر

آن جوجه کبوتر چه هنر داشت پرید

از لانه که بر بال پدر داشت پرید

 

یک آن، همۀ بال و پرش کامل شد

آن جوجه کبوتر که سه پر داشت پرید

تیزی پیکان

ای شعر از این آه نفس‌گیر بگو

از ظهر به خون خفتۀ تقدیر بگو

از حال علی‌اصغر اگر پرسیدند

از تیزی پیکان سرِ تیر بگو

حبّ مادرم

یا غربت لشکرم نجاتت داده

یا گریۀ خواهرم نجاتت داده

 

با آن همه کاری که تو کردی بی‌شک

حب تو به مادرم نجاتت داده

توبه

با اشک و نوا و ماتم و حال عزا

جاری کردی روی لبت «یا زهرا»

 

برگرد که توبه‌ات قبول است، قبول

با اینکه شکسته ای دل زینب را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×