دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شبیه اشک

 

بر جدّ مطهرت شبیهی، بانو!

بر فاطمه مادرت شبیهی، بانو!

 

بر زینب و اشک‌های او می‌مانی

بر غربت خواهرت شبیهی، بانو!

زینبین (س)

 

شب و درد و تب است و «امّ کلثوم»

جهانی مطلب است و «امّ کلثوم»

 

تمام حجم داغ شام و کوفه

به دوش زینب است و «امّ کلثوم»

حلق تشنه

ای کاش! که ای شهید مظلوم!

ای تشنۀ از فرات محروم!

 

تیری که به حلق اصغرت خورد

می‌خورد به قلب «امّ کلثوم»

 

 

اشک بر حسین

دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون

قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون

 

آن‌قدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!

تا دل خون شده از دیده‌ام آید بیرون

 

بارگاه حسین

 

زمین کرببلا شد چو خواب‌گاه حسین

گذشت از حرم کعبه، بارگاه حسین

 

امید‌وار چنانم که روز رستاخیز

مرا خدای دهد جای در پناه حسین

 

اهتزاز

          

تا پرچم تو در اهتزاز است حسین!

پاینده و جاوید، نماز است حسین!

 

از خون تو محکم شده آیین نبی

اسلام هم از تو سرفراز است حسین!

 

رباعی از زبان حضرت رباب خاتون علیهاسلام

از بس که عطش ربوده تاب و تب تو

فرقی نبُوَد میان روز و شب تو

 

گیرم که پر از شیر شود سینۀ من

نیروی مکیدن نبُوَد در لب تو 

من ندانم...

تمام درد بر جانم نشسته رد خون روی دستانم نشسته

 

تو خوردی خیزران و، من ندانم چرا زخمش به دندانم نشسته

ستاره بر تن مهتاب

چو زینب پیکرش را آب می‌ریخت ستاره بر تن مهتاب می‌ریخت

 

همه دیدند چون زهرای اطهر ز هر جای تنش خوناب می‌ریخت

همسایۀ کربلا

              

خوش بو شده گیسوی نسیم از کرمت آویخته دست هر کریم از کرمت

 

آن روز که آبرو به ری بخشیدی همسایۀ کربلا شدیم از کرمت

الهی صورتش آتش بگیرد!

       

به زحمت تکیه بر دیوار می‌کرد گهی این جمله را تکرار می‌کرد

الهی صورتش آتش بگیرد! که با سیلی مرا بیدار می‌کرد

گنج معرفت

       

به گلزار ولایت، یاس دارم

به گنج معرفت، الماس دارم

برای یاری فرزند زهرا

خدا را شاکرم، «عبّاس» دارم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×