دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مجموعۀ حُسن و عشق و ایثار و کرم

نور ابدىّ و ازلى می‌آید

 بر عالم ایجاد، ولى می‌آید

 

مجموعه‌ی حُسن و عشق و ایثار و کرم

 یعنى که حسین بن على می‌آید

 

غربت

 

آوازه‌ی غربت است در کوى حسین

 خون است روان از سر هر موى حسین

 

آنان که به او نامه نوشتند بیا

 امروز کشیده تیغ بر روى حسین

عظمت حسین

در پاى حسین هر که بگْذارد سر

 شاد است ز قبر چون که بردارد سر

 

یک بنده و چندین عظمت، غیر خدا

 از کار حسین در نمی‌آرد سر

 

 

فردا...

 

مدّاح حسین، غم ندارد فردا

 هر چند که طاعتى نیارد فردا

 

یک حاجتم از خداى منّان این است

 ما را به حسین واگذارد فردا

مِهر جهان‌تاب

اى نام تو شمع دل محراب! حسین!

 خاک حرمت مِهر جهان‌تاب، حسین!

 

بیش از همه آب‌ها به جان تو سلام!

 اى خالق آب و تشنه‌ی آب! حسین!

 

احرام اشک

 

من کشته‌ی عشقم؛ به منایت سوگند!

 احرامى اشکم؛ به صفایت سوگند!

 

بیش از همه، اى قبله‌ی حاجات! حسین!

 محتاج توام؛ به خاک پایت سوگند!

 

الهى به حق‌باوران!

به اشک یتیمان! به آه فقیران!

 الهى به حق‌باوران! حق‌پذیران!

 

به حقّ على و محمّد! که ما را

 حسینى بدار و حسینى بمیران

 

مرام نوکری

 

اى نوکری‌ات مرام دیرینه‌ی من!

 تابیده ز خاکسترت آیینه‌ی من

 

روى تو و نام تو همیشه است؛ حسین!

 در دیده‌ی من، ایده‌ی من، سینه‌ی من

آب

 

ای گشته ز کامت آب، ناکام، حسین!

با نام تو آب گشته ادغام، حسین!

 

اى شیعه که آب خنکى می‌نوشى!

 کن یاد لبش که داده پیغام، حسین

مهمان حسین

 

من گرد نشسته روى دامان توام

 هر جا که روم حسین! مهمان توام

 

کشتند تو را تشنه‌لب، اى خون خدا!

 من سوخته‌ی آن لب عطشان توام

آفتاب

اى ماه! در آفتاب کشتند تو را

 از بغض ابوتراب کشتند تو را

 

سوزد دل خواهرت که لب‌تشنه، حسین!

 در بین دو نهر آب کشتند تو را

 

 

غلام حسین

روزى که حسین دست کس می‌گیرد

 دست دو جهان به یک نفس می‌گیرد

 

گر قدر غلامی‌اش ندانیم، بدان

 درّى که به ما سپرده، پس می‌گیرد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×