دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک علقمه اشک

لبریز از آه و اشک و غم چشمانش

بی‌تاب‌تر از اهل حرم چشمانش

 

یک علقمه اشک، کربلا را می‌برد

می‌خورد اگر فقط به هم چشمانش

تاج سر

 

در چرخ وجود، محور خورشید است

خاک قدمش تاج سر خورشید است

 

باید که فروغ چشم زهرا باشد

در خانه‌ی ماه، دختر خورشید است

الگو

 

 

الگوی فرشتگان معصوم است او

بر واژه‌ی صبر و عشق، مفهوم است او

 

از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد

بانوی قیام، «امّ‌کلثوم» است او

 

درس صبوری

ای زینب دیگر! که جگرسوخته‌ای

چو لاله ز داغ، رخ برافروخته‌ای

 

تو درس صبوری و فداکاری را

پیداست که از فاطمه آموخته‌ای

 

عطر نفس

 

خورشید به پای تو جبین می‌ساید

وصف تو، بسی برتر از این می‌باید

 

از هر سخن تو، «امّ‌کلثوم»! به حق

عطر نفس پاک علی می‌آید

مکتوم

 

شب قدری و قدرت مانده مکتوم

میان شیعه هم هستی تو مظلوم

فقط نام تو را بردیم گاهی

فدای غربتت! یا «امّ‌کلثوم»!

 

شمیم کوثر

 

در علم و فضیلت و ادب، دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی‌همتایی

 

سجّاده‌ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ی حقیقی زهرایی

 

 

نمایندۀ زهرا

 

زینب که نماینده بُوَد زهرا را

 بگْرفته به دست، رشته‌ی دل‌ها را

 

از صبر خدایى است که با آن همه غم

 شیرازه کند کتاب عاشورا را

 

سایۀ آفتاب

من مظهر صبر، زینب کبرایم

 هر جا که بُوَد حسین، من آن جایم

 

هر چند که آفتاب بى‌سایه بُوَد

 من سایه‌ی آفتاب عاشورایم

 

خواهر ثارالله

 

این جا حرم سجود مهر و ماه است

بر درگه هفت قبله زین جا راه است

 

آرام‌گه زینب کبراست که او

هم دختر و هم خواهر ثارالله است

 

پیرو

 

ای ماه! به شوق نظرت می‌آیم

با قافله‌ی خون جگرت می‌آیم

 

هستی تو امام من و من پیرو تو

می‌گریم و دنبال سرت می‌آیم

می الست

 

آن شب که سر پدر به دستت دادند

 جامى دگر از می الستت دادند

 

اى یاد تو دلشکستگان را مونس!

 از داغ غم پدر، شکستت دادند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×