دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دریا تشنه است

باز می‌گردم به کار خویشتن  

گریه نوش و شرمسار خویشتن

باز می‌گردم ببینم عشق چیست  

شیعه‌تر، شوریده‌تر درعشق کیست؟

علمدار سپاه عشق

کیستی ‌ای کوه‌ترین مردها؟  

گمشده در جوهره‌ات دردها

چشم فلک، منتظر گام تو  

جن و ملک ریزه‌خور نام تو

آفتاب معرفت

ای علی اکبر! گل سرخ بهار

مصطفی را بهترین ‌آیینه دار

 

آفتاب معرفت، ماه شکوه!

ظلمت از تو تا همیشه در ستوه

شیرین‌تر از عسل

ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی

ریحانۀ بهشتی باغ نبوتی

ای جلو کرده حسن تو چون گوهر از صدف

‌ای یادگار سبزترین گوهر شرف

روح آیینه

عشق را هرگز نگیرم، دست کم

هر چه از هستان بگویم، هست کم

گر چه انبوه‌اند آن سو نیستند

عاشقان تا هست هستی، زیستند

حر بن شهید ریاحی

ای حضرت عشق! یاری‌ام کن

 زردم ز خزان ، بهاری‌ام کن

جز شور سفر به سر ندارم

ره توشه به جز خطر ندارم

کار مسلم

عشق!‌ ای سودای جان‌ها سوخته

‌ای تو آتش‌ها به جان افروخته

چون کنی با پرنیان سینه‌ها؟  

گو چه می‌خواهی میان سینه‌ها؟

کربلا! ای نهایت عرفان

کربلا!‌ ای دریچۀ توحید  

آینه در برابر خورشید

ای ستاره، ستارۀ ازلی  

آفتاب همیشه لم یزلی

فصل پنجم

امشب، ای غم، با من از دنیا مگو

با من از دنیای وانفسا مگو

خسته‌ام، از نفس این تکرارها

خسته‌ از نقش در و دیوارها

باز این چه نوحه و...

حال وهوای، کوچه غم آلود و درهم است 

پرچم به اهتزاز در‌آمد، محرم است

نامت، هنوز هم هیجان می‌دهد مرا 

این بیرق سیاه، تکان می‌دهد مرا

باز محرم شد و ایام تو

 

ای شده تاریخ، عزادار تو 

وسعت جغرافی ایثار تو

راز و نیاز همه افلاکیان 

مهر نماز همۀ خاکیان

شفیع عاصیان

 

شمّه‌ای گویم من از میدان عشق گرم جان‌بازی چو شد سلطان عشق،

 

ناله‌ای از خیمه‌گه بشْنید شاه زآن سبب آمد به سوی خیمه‌گاه

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×