دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
وصیت حضرت سیدالشهداء (ع) به زینب کبری (س)

شام عاشورا شه دنیا و دین

بود اندر خیمه زار و دل غمین

 

گاه بودی در قیام و در رکوع

گاه با اصحاب اصل و گه فروع

شب عاشورا

دور غم گردید چون شام کربلا

خیمه زد ماتم به دشت کربلا

 

شد زمین کربلا یک سر همه

پر ز خوف و اضطراب و واهمه

ورود سیدالشهداء (ع) به مکه معظمه و حرکت مسلم به جانب کوفه

صاحب بیت حرم شد در حرم

تا بماند در حرم آن محترم

 

راز پنهان با خدای خویش داشت

دل ز جور خشم در تشویش داشت

حرکت امام (ع) از مدینه

طبعم امشب میل کوی یار کرد

دیده را از خواب خوش بیدار کرد

 

روح اندر تن به پرواز آمده

طبع من با روح دمساز آمده

حرکت امام (ع) از مکه معظمه

شه بطحا چو شد از مکه بیرون

روان شد سیل اشک از چشم گردون

 

چو صاحب خانه شد بیرون ز خانه

بسی کردی شکایت از زمانه

رسیدن حر در بیابان به امام (ع)

چه کردی ای فلک با آل زهرا

کنی آواره اندر کوه و صحرا

 

یکی را بر جنازه می‌زنی تیر

یکی را سر جدا سازی ز شمشیر

ورود سید الشهدا (ع) به کربلا

شاهراه عاشقان بس خوش رهیست

وعده گاه عشق خوش منزل گهیست

 

چو نرسد عاشق به کوی یار خویش

محو گردد بر رخ دلدار خویش

روز الست

بهر ذرات بشر روز الست

ساقی وحدت بدش جامی به دست

 

ساغری پر بود از عشق خدا

باده خواران را همی می‌زد صدا

شش ماه...

شش ماه شبیه روضه خوان می‌خواندی

از غربت و داغ بی‌کران می‌خواندی

 

از نیزه و قتلگاه و خون می‌گفتی

از طشت طلا و خیزران می‌گفتی

صبح حضور

ای رباب! ای خلاصۀ پاکی  

وی سرشتت، سرشت افلاکی

ای شکوه صلابت دریا  

وی زلال نجابت دریا

دیر راهب

 

گذشته چند صباحی، ز روز عاشورا

همان حماسه که جاوید خوانده‌اند او را

 

همان حماسه زیبا، همان قیامت عشق  

به خون نشستن سرو بلند قامت عشق

خواب سرخ

بس که نی در نینوا افتاده است  

نایی دشت از نوا افتاده است

ناله‌ها در پرده‌ای از نقش خون  

می‌کشد دل را به صحرای جنون

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×