دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تجسّم استقامت

زینب، آن سرو گلستان رسول

                        دختر خیر‌النّسا، زهرا، بتول

 

زینب، آن شیر‌ین‌کلام بوتراب

                                 در بلاغت، معنی امّ‌الکتاب

 

کوکب رخشان

مثنویّ من که رخشان‌کوکب است

از عنایت‌های خاص «زینب» است

 

زینب کبری، مِهین‌مشکات نور

                        عالمی روشن ز نورش هم‌چو طور

وارث آدم

نگین عشق را خاتَم حسین است

نگارا! وارث آدم حسین است

 

فرشته نیست، انسانِ تمام است

بدین سان او بر این انسان امام است

آیینه

تو گفتی: «بت‌پرستی ...» بُت کدام است؟

بیا، بشکن، بسوزان! بُت حرام است

 

بیا دریاب، اصل ماجرا را‍!

در آیینه ببین؛ خون خدا را!

فصلی از یک شعر
تجلّی در منا

ای حسین، ای بهترین روزگار

شاهکارِ خلقت پروردگار

 

ای بلاگون و بلاجوی الست

ای ز جام سرمدی مخمور و مست

گوهر دُرجِ عصمت

دختر مرتضی، امیر عرب

گوهر دُرج معرفت، زینب

 

بضعۀ مصطفی، رسول کریم

آن سرافراز واجب‌التعظیم

اگر برخیزد!

از قهر تو، شاهین قدَر پر ریزد

وز هیبت تو، شیر فضا بگریزد

 

ماند به تو کوه، اگر به رفتار آید!

دریا به تو می‌ماند، اگر برخیزد!

 

مقتدا

عالم همه خاک کربلا بایدمان

پیوسته به لب خدا خدا بایدمان

 

تا پاک شود زمین ز ابنای یزید

همواره حسین مقتدا بایدمان

نقشى از مَضْجَع ِ حسین

باز بحر کرم، تلاطم کرد موجى انگیخت نام آن قم کرد

تا خط روشنى نگردد گم سر بر افراشت آیتى از قم

مسیحا

عمری است کشیدم به دلم بارغمت را

عمری است کشیدم  سر دوشم علمت را

 

عمری است به دل نقش نمودم به خط اشک

ای خون خدا شعر خوش محتشمت را

هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی

 

ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی

ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟

 

خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است

از میکدۀ چشم تو آموخته مستی

قیمت

آن روز که آمدند و دیدند مرا

با قیمت عشقشان خریدند مرا

 

دیدند که در وجود من عباس است

از بهر حسین آفریدند مرا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×