دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بند سوّم

 

فلک علم، اختر آورده

 صدف عشق، گوهر آورده

 

پدر مهربان هستى بین

 پا به دامان مادر آورده

آرزوی اربعین کربلا

نور مهر آن نگار ماه‌رو دارم هنوز

 سرفرازم چون به مهرش سر فرود آرم هنوز

 

رهنورد کوى عشقم، راه را گم کرده‌ام

 در پى گمگشته‌ی خود جست‌وجو دارم هنوز

 

قبلۀ هستى

حسین، قبله‌ی هستى بُوَد؛ سلام بر او!

 که هر چه هست گزارند احترام بر او

 

على الدّوام رسد چون که فیض او همه را

 سلام عالم و آدمى على الدّوام بر او!

 

ذبح عظیم

 

حسین! اى همه هستى نثار مقدم تو!

 بهار دین و سیاست بُوَد محرّم تو

 

کنند منع عزاى تو دشمنان، چون هست

 سِلاح خانه برانداز کفر، ماتم تو

سرمایۀ هستى

هر که با عشق تو راهى به محرّم دارد

 هر کجا هست، سراپرده‌ی ماتم دارد

 

مکتب سرخ تشیّع ز محرّم باقى است

 جان ما برخى دینى که محرّم دارد

 

زیارت کربلا

 

عشق بر جان خرد بلاى تو را

 عقل می‌پرورد ولاى تو را

 

اى حسین! اى که هل اتى باشد

 ورقى دفتر عطاى تو را!

سوزیم به یاد لب عطشان حسین

 

ماییم مدام دیده گریان حسین

 سوزیم به یاد لب عطشان حسین

 

پروا نبُوَد ز نار نیران، ما را

 داریم چو ما دست به دامان حسین

مصباح هدی

سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین

معراج صلواه‌ و صلوات است حسین

 

فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش

مصباح هدی، فُلک نجات است حسین

 

آفتاب عاشورا

آن گل که دل انگیزترین گل‌ها بود

آرایش باغ عصمت زهرا بود

 

در پرده‌ی میلاد جهان‌تاب حسین

تابیدن آفتاب عاشورا بود

 

جشن ولایت

 

تا زائر بیت وحی و عصمت شده‌ایم

مهمان، سرِ سفره‌ی ولایت شده‌ایم

 

در جشن ولادت حسین بن علی

از جانب اهل بیت دعوت شده‌ایم

 

جشن میلاد

ما را که بُوَد دل به پناه تو، حسین!

داریم امید بر نگاه تو، حسین!

 

زوّار مدینه جشن میلاد تو را

کردند به پا به زادگاه تو، حسین!

 

شفاخانه

در هر دو جهان، حسین جانانه‌ی ماست

 آن کاو نه حسینی است، بیگانه‌ی ماست

 

گر هر شبه داریم عزایش چه عجب؟

 چون بزم عزاى او شفاخانه‌ی ماست

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×