دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شفاخانه

 

عبّاس که عشقِ هر جگرسوخته است

از چار امام، عشق آموخته است

 

عالم به شب ولادتش چشم امید

بر باب شفاخانه‌ی او دوخته است

شرف قرآن

 

نامت شرف ملّت قرآن گردد

نامت نمک خوان سلیمان گردد

 

عبّاس تویی آن که علی فرموده است:

بر هر که کنی نگاه، سلمان گردد

خورشید کربلا

مردم که به عشق، جان فشانند تو را

 بر مردمک دیده نشانند تو را

 

خورشید تمام کربلاها! عبّاس!

 در پیش حسین، ماه خوانند تو را

 

 

یک قدم

 

عبّاس که در عشق دلى یک‌دله داشت

 در دشت جهاد، پرچم قافله داشت

 

یک روز پس از برادر آمد به جهان

 یعنى ز حسین، یک قدم فاصله داشت

 

خورشید و ماه

چون صبح‌دم سوّم شعبان گردید

 خورشید رخ حسین، تابان گردید

 

در نیمه‌شب چهارم شعبان هم

 ماه رخ عبّاس نمایان گردید

 

عیدی

 

اى روشنى مکتب توحیدى ما!

 از سینه ببر ملال نومیدى ما

 

شد عید ولادت تو اى ساقى عشق!

 با دست بریده‌ات بده عیدى ما

ساقى تشنه‌لب

 

یا رب! به دلم گرمى احساس ببخش

 بر نیّت من، عطر گل یاس ببخش

 

میلاد سعید ساقى تشنه‌لب است

 ما را به لب تشنه‌ی عبّاس ببخش

سه خورشید

 

در گلشن آزادى و عشق و احساس

 آمد به سه روز لاله و نرگس و یاس

 

خورشید سه و چهار و پنج شعبان

 سیماى حسین است و على و عبّاس

سرمست

چون امّ بنین به دست مولایش داد

 با گریه، على بوسه بر اعضایش داد

 

عبّاس بُد آن طفل که از عشق حسین

 سرمست شد و دو دست در پایش داد

 

ماه و آفتاب

 

شیرازه‌ی عترت و کتاب است حسین

 سرچشمه‌ی عشق و انقلاب است حسین

 

دیگر شهدا ستاره‌ی تابانند

 عبّاس چو ماه و آفتاب است حسین

 

بال و پر

 

تا بوسه به رخسار پسر داد على

 از عشق و وفاى او خبر داد على

 

دانست جدا شود دو دستش زین رو

 بوسید و ز بوسه بال و پر داد على

میلاد عباس (ع)

عبّاس که سینه‌اى چو دریایش بود

 امروز به دامان على جایش بود

 

آن طفل که مرد عرصه‌ی عاشوراست

 مشک و علم و دو دست کالایش بود

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×