دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سروران مثل تو ارباب ندیدند حسن!

سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری

نکند‌ آمده‌ای قصد نبوت داری؟

 

بی سبب نیست که بر سجده می‌افتی هرشب

به روی شانۀ خود بار ‌امامت داری

یا أباالمهدی ادرکنی

 

به روی بال ملائک سوار می‌آید

برای آمدنِ آن سوار، می‌آید

 

بگو به لب که برای گرفتن حاجت

چقدر یا حسن امشب به کار می‌آید

تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند

لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود

 

فقیه نیستم، اما به تجربه دیدم بدون عشق مناجات شب حرام بود

گریه در کربلا

ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟ اگرچه ما به خدا می‌رسیم با هردو

 

رئیس مذهب ما و رئیس مکتب ما رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

نور فاطمی

آسمان در طلوع یک خورشید

می‌کند روزهای خود تمدید

 

این چه نوری است در افق پیدا

این چه نوری است؟ نورعشق و امید

عمر تو کوتاه چو یک برگ گل

ای به فلک کرده ملک پروری

زهره و شمس و قمرت مشتری

 

یازدهم اختر برج هدی

یوسف زهرا حسن العسکری

نجف و کربلا دلم لرزید

قصد، قصد زیارت است اما، مانده اول دلم کجا برود

حال و روز مرا هر آنکس دید، گفت باید به کربلا برود

 

نجف و کربلا دلم لرزید، مشهد و کاظمین، خوب آمد

یازده بار استخاره زده، تا بفهمد به سامرا برود

حرمت کربلای ایران شد

ناگهان قید قیل و قال زدم

پرسه در عالم خیال زدم

به کتاب غزل که فال زدم ...

تا به اوج کرانه بال زدم

حرمت مثل کربلا زیباست

تا که پایم به این حرم وا شد

غصه از روی سینه‌ام پا شد

درد بی دردی‌ام مداوا شد

طبع خشکیده‌ام شکوفا شد

 

مرقدش کربلای ایران شد

آمده عشق را کند اثبات

مردی از خانوادۀ سادات

 

حسنی زاده‌ای جلیل القدر

ساقیِ باده‌ای جلیل القدر

ز حسین و ز حسن جلوۀ دیگر داری

 

افق فضل و شرف را قمری پیدا شد

یا که در طور ولایت شجری پیدا شد

باز از بحر ولایت گهری پیدا شد

نخل سرسبز ولا را ثمری پیدا شد

زائر کوی تو، زوار حسین بن علی است

تو که از نسل کریمانی و آقا هستی

حسنی گشته‌ترین سید دنیا هستی

 

آن ضریحی که ندارد به شما بخشیده

تو حرم دار حسن، زادۀ زهرا هستی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×