دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شاه وفا

عمری گدای صاحب این خانه ماندیم

خود را درون مجلس روضه رساندیم

 

پا را میان این مجالس باز کردیم

دل را به پای روضه و منبر نشاندیم

 

تعبیر خواب

بی مهری‌اش کاشانه را دلگیر کرده

غم را میان سینه‌ام تکثیر کرده

 

غربت میان شهر، جای خود بماند

غربت در این خانه، دلم را پیر کرده

 

میان روضۀ تو از هلال یاد می‌شود

یکی بخیل می‌شود، یکی جواد می‌شود

یکی مرید می‌شود، یکی مراد می‌شود

 

یکی امیر می‌شود، برای سلطنت ولی

یکی تمام عمر، عبد خانه‌زاد می‌شود

 

حس غربت به خانه‌ات دارى

تشنگى از نگاهتان پیداست

جگرت بى شکیب می‌سوزد

جگر پاره پاره‌ات پیش

عده‌اى نانجیب می‌سوزد

 

کبوتران همه روی تو بال وا کردند

نشسته‌اند ملائک بر روی بام جواد

پیمبران همگی بنده و غلام جواد

شدم جواد پس از این به احترام جواد

که بهتر از همۀ نام‌هاست نام جواد

 

شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد

 

آ‌ه! ای اسیر روضۀ سربسته، کیستی؟

مرد غریب حجرۀ دربسته، کیستی؟

 

این حجره هم به ناتوانی تو گریه می‌‌کند

پیری بر این جوانی تو گریه می‌‌کند

 

گریه بر روضۀ او، صاحب لولاک کند

مرغ بی بال و پر غمکدۀ بغدادیم

روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم

قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم

سال‌ها با جگر پاره چنین سر دادیم:

 

حسرت سلمان و قنبر

خوب است روضه، روضۀ ارباب بهتر است

از این جهت که گریه‌کن روضه، مادر است

 

باید که طفل اشک بیاید به گونه‌ام

وقتی که پلک، دست به سینه دمِ در است

 

عطر سیب

در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد

هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد

 

با بیان روضه‌‌هایت پلک من هم خیس شد

چشم‌هایم چون زمین خشک و بایر فیض برد

 

زینت منبرها

میشه با یک پرچم

یه‌جا هیئت باشه

میاد اونجا زهرا

حتی خلوت باشه

 

آید صدای گریۀ ‌ام البنین هنوز

ای زائرین به شهر پیمبر خوش آمدید

در خانۀ بتول مطهّر خوش آمدید

 

این است آن مدینه که بود آرزویتان

گرد و غبار اوست به رخ آبرویتان

 

آخرین حلقۀ شب‌‌های محرّم هستم

 عاقبت آه! کشیدم نفس آخر را

نفس سوخته از خاطر‌ه‌ای پرپر را

 

روضه‌خوانی مرا گرم نمودی امشب

روضۀ آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×