دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
جواب اشک‌های زینب تو...

تو که آرامبخش این قلوبی

خبر از حال من داری به خوبی

 

جواب اشک‌های زینب تو

شده در شام رقص و پایکوبی

شش ماهۀ خورشید

 

ای کودک شش‌ماهۀ گهواره نشینم

نیلوفر دردانۀ فردوس برینم

 

تو ماهی لب‌تشنۀ دریای فراتی

لب باز کن از حنجره‌ات بوسه بچینم

می‌دهد عطر زمزم و کوثر

ماجرا هر چه بود پایان یافت

هرکسی بود عازم کویش

زنی انگار چشم در راه است

از سفر، چه می‌آورد شویش

تو زخود بی‌خبری، روی تو دیدن دارد

شیب گودال، به سوی تو دویدن دارد

وه که این بام چه جایی به پریدن دارد

 

دارم آیینه برایت ز حرم می‌­آرم

تو زخود بی‌خبری، روی تو دیدن دارد

چشم‌های تو جنات تحت الانهار

 

اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مردۀ شعرم خیال برگردد

 

بدون تو من ازین ماه برنمی‌گردم

اشاره کن به دو ابرو هلال برگردد

 

ای گنج نوشدارو

خورشید در تنور است، مهتاب در عماری

ای آسمان بی یار، بنشین به سوگواری

 

 از دست عشق رفتند، آب‌آوران بی دست

افسوس برنیامد دستی برای یاران

زبان حال جون، غلام امام حسین (ع)
با یک کلاف هم شده، یوسف خریدنی است

تا پیشکش کنم به جز این سر نداشتم رویم سیاه! تحفۀ بهتر نداشتم

در بین عاشقان تو شرمنده‌ام حسین! حتی تنی سفید و معطر نداشتم  

ای صبا از ما بگو با کربلا

کربلا لبریز عطر یاس شد

نوبت جانبازی عباس شد

 

بازوانش مرگ را بی‌تاب کرد

تیغ‌های تشنه را سیراب کرد

یک شیشه عطر

خورشید بود و جانب مغرب روانه شد

چون قطره بود و غرق شد و بی کرانه شد

 

آیینه بود و خرد شد و تکّه تکّه شد

تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد

 

نیست معصوم، گرچه معصوم است

کوفه گردی که خسته و تنهاست

یکی از عارفان خون خداست

 

نیست معصوم، گرچه معصوم است

مثل موج کنارۀ دریاست

 

کوتاه سروده
تمام گرگ‌ها در قتلگاه و...

دل من داغدار رفتن تو

به روی خاک این صحرا تن تو

 

تمام گرگ‌ها در قتلگاه و

چه دعوایی سر پیراهن تو ...

شعر عاشورایی دکتر محمّدرضا ترکی
دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن

ببین در کوچه‌های شهر غوغای محرّم را به روی گونه‌های مردم این باران نم نم را کسی در کوچه‌های آشنایی نوحه می‌خواند صدایش می‌برد از یادها اندوه آدم را  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×