دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
سجده‌های سر به هوا

گفتند اگر خدا تو را می‌خواهد

از جمعِ جهانیان جدا می‌خواهد

 

صد سجده که بر خاک بماند هرگز

یک سجده؛ ولی سر به هوا می‌خواهد ...

از روی تل برای پیمبر سخن بگو

اندوه‌های قلب تو از سرمه رنگ داشت

از زخم، صبح آینه‌ات شام زنگ داشت

 

خون بود لخته لخته به چشم تو می‌نشست

لختی اگر وداع برادر درنگ داشت

مباد قسمت طفلانتان شود سیلی

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود  سر تمام عزیزانتان جدا نشود

برادران شما را یکی یکی نکُشند میان حرمله‌ها عمه‌ای رها نشود

ختم روزگار

چشم مرا به وادی تو آفتاب زد

اشک آمد و حجاب به چشم پرآب زد

 

خون شد دل پیالۀ آب از سر نشاط

در پرتو جمال تو باید شراب زد

کوتاه سروده
بمیرد حرمله

چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد

نشان سلسله شرمنده‌ام کرد

تو را نه، کاش مَشکَت را نمی‌زد

بمیرد حرمله، شرمنده‌ام کرد

ام‌البنین شدم که تو مادر بخوانی‌ام

عاشق شدم که از همه بهتر بخوانی‌ام

عاشق که مثل یاس، معطر بخوانی‌ام

 

من از قبیله‌های  بزرگم که آمدم

خدمتگذار خاکی این در بخوانی‌ام

 

دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر

تا خاک پای حضرت حیدر بخوانی‌ام

کوتاه سروده
نیت

تیری به سیاه‌چشمی ماه زدند

آن راهزنان که بر حرم راه زدند

 

در دامن خود سنگدلی آوردند

با نیت قربت الی الله زدند

سیل

همچو گل در ره تو جامه دران خواهم شد

یا صبا گشته به هر گوشه دوان خواهم شد

 

ساقیا خانه‌ات آباد مرا نیز بساز

بعد از این واقعه آباد بُتان خواهم شد

کوتاه سروده
شنیدم روضۀ انگشتری را

ببین این روزهای آخری را

شنیدم روضۀ انگشتری را

خداوندا سنان از من گرفته

تمام لذت نامادری را

عطش عشق

در محرّم ثمر عشق و وفا را دیدم

حاصل کوشش یاران خدا را دیدم

 

عشق پرواز که در بالِ نگاهم گل کرد

صحنۀ پر تپش کرببلا را دیدم

جا به جا

دلبر کمند خویش فکند و مرا گرفت

زلفش رسید باز مرا دست و پا گرفت

 

بر زلف او نوشته که یا ایها العزیز

یعنی مرا برای رضای خدا گرفت

کوتاه سروده
نزدیک‌ترین آینۀ رب، زینب!

هر آینه بانوی مقرب زینب!

نزدیک‌ترین آینۀ رب، زینب!

 

گفتیم وفادارتر از هرکس کیست؟

دیدیم سلیم گفت: زینب، زینب...

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×